حديث بيدارى

مشخصات كتاب

سرشناسه : صافی، لطف الله، - 1297

عنوان و نام پديدآور : حدیث بیداری: مجموعه ای از پیام های مرجع عالیقدر شیعیان حضرت آیت الله العظمی آقای صافی گلپایگانی/ صافی گلپایگانی

مشخصات نشر : قم: مرکز نشر راسخون، 1379.

مشخصات ظاهری : ص 159

شابک : 964-7118-03-16000ریال ؛ 964-7118-03-16000ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : کتابنامه

موضوع : صافی، لطف الله، 1297 - ، پیامها و سخنرانیها

رده بندی کنگره : BP55/3 /ص17آ5

رده بندی دیویی : 297/998

شماره کتابشناسی ملی : م 80-10737

سخن ناشر

عهدى كه خداوند متعال، از عالمان دينى گرفته آن است تا حريم عبوديت و بندگى را به مردم بشناسانند و در مقابل انحراف بايستند و در اين راه از هيچ كس، جز ذات لايزال او، نهراسند.

رسالت خطيرى كه بار مسؤوليت عالمان دينى را در دوران غيبت حضرت ولى الله الاعظم، امام عصر، ارواحنا فداه، سنگين تر مى كند، حضورى مدبّرانه در بطن جامعه، براى پاسداشت آرمانهاى بزرگى است كه معرض تهديد بدعتها، كج فهمى ها و هواخواهى دنياپرستان است.

بدون شك، كارنامه سراسر افتخار روحانيت اصيل شيعى، در طول تاريخ غيبت تاكنون، مشحون از توكّل، صبر و ايستادگى عالمان، فقيهان و مراجع بزرگيست كه خاستگاه بيدارى و عزّت فطرتهاى پاك و خداجوى گرديدند.

در همين راستا، «حديث بيدارى»، كلام روشنگرانه و بينش خردمندانه يكى از مراجع آگاه و فقيهان بزرگ عصر ما، يعنى؛ حضرت آيت الله العظمى صافى گلپايگانى است كه در فواصل زمانى مختلف، به بيان دغدغه هاى مهمّ اجتماعى- فرهنگى پرداخته اند و مهم تر آنكه به عنوان يك مقام بلندمرتبة روحانى و يك مرجع دينى، قشرهاى مختلف مردم، اعم از پيران و جوانان و زنان و مردان را مخاطب قرار داده اند.

آماده سازى اين اثر، مرهون تلاش گروهى همكارانى بوده است كه در گردآورى و

تنظيم مقالات، تحقيق و ترجمه آيات و روايات و نيز ويرايش متن، نهايت سعى خود را به كار گرفته اند.

«راسخون»، مفتخر است پس از انتشار اثر نو و ابتكارى «باجوانان»- كه با استقبال فزاينده و قابل توجه جوانان و نوجوانان عزيز روبرو شد- كار بديع، ابتكارى و ارزشمند ديگرى كه نمود حضور، آگاهى و ارتباط مستمر و ريشه دار مراجع عظيم الشأن با مردم است را تقديم مشتاقان مى كند.

بنياد فرهنگى راسخون/ مركز نشر

حديث بيدارى، ص: 4

موضوع: شعر و شاعرى

تاريخ: شعبان 1398 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

بعد الحمد و الصلوة

اثر شعر در جنبش و انقلاب و نهضتها و اقدامات بزرگ و دعوت به خير و اصلاح، تربيت روح و تهذيب اخلاق، گذشت از اموال و نفوس و استقبال از خطرات و مصايب و سختيها، در راه مقاصد مهمه، بر احدى پوشيده نيست، گاهى يك قصيده يا حتّى يك شعر، اثرش در رسيدن به هدفهاى بزرگ، از هزاران سرباز مسلح و صرف ميليونها پول بيشتر است، و بسا كه در بعض مواقف و مناسبات، نقشى را كه شعر ايفا مى كند، هيچ وسيله ديگرى نتواند ايفا كند.

شعر در بوجود آوردن تاريخ مؤثر بوده و نفوس مردم را قرنها و اعصار، بلكه هميشه و همه وقت، تحت تأثير قرار مى دهد، نظم و سخن موزون، غرايز را بيدار مى كند، الهام بخش روح، و زنده كننده احساسات و جهش آفرين است؛ شعر در برانگيختن عواطف انسانى عامل مهم بوده است و شعراى متعهّد در تمام رشته ها، نقش سازنده اى به عهده دارند. در تاريخ اسلام، اشعار و قصايد شعراى صدر اسلام، كه در تبليغ توحيد و محكوم ساختن شرك و معرّفى دين و رسالت رسول اكرم، صلّى الله عليه

و آله و سلّم، سروده شده بسيار ارزنده بود، همچنانكه در تاريخ تشيع و مبارزات شيعه عليه بيدادگران و غاصبان مقام خلافت، قصيده معروف فرزدق، و قصيده دعبل، و اشعار كميت، و سيد حميرى، و سيد حيدر حلّى، و شيخ كاظم ازرى و صدها شاعر ديگر، بسيار ارزنده و گواه اين مدّعا است؛ براى شعراى مسؤول نمى توان قيمتى معين كرد، بديهى است شعرا از نظر اينكه تعهّد و مسؤوليت داشته يا نداشته باشند، در يك درجه نيستند. شاعر غيرمتعهد همه گونه شعرى مى سرايد و از مدح ستمگران و تقويت باطل و توهين به مقدّسات و تضعيف عدل و حق، باكى ندارد، شعر را وسيله پر كردن شكم و اشباع غرايز حيوانى قرار مى دهد، و هر لحظه زبان خود را چون

حديث بيدارى، ص: 5

شمشير مى كند تا شكم حريص خود را سير نمايد؛

هر لحظه زبان خود چو شمشير كندو از مدح، سگى را صفت شير كند

انبان دروغ را زير و زبر كندتا اين شكم گرسنه را سير كند

شاعر متعهد و مسؤول كسى است كه از ذوق و شعرش در راه هدفهاى عالى انسانى و آزادى بشر از چنگال ديو نفس و حكومت حق و عدالت و نظام برادرى و برابرى، ارشاد و راهنمايى عامه؛ و پند و تبليغ توحيد و مدايح پيغمبران و امامان راستين و پاكان استفاده مى نمايد و شعر را وسيله ترقّى و تكميل و ا صلاح و رستگارى مردم قرار مى دهد، اين دسته هستند كه شعرشان ارزنده و جاودانى است، و هميشه مانند آفتاب، روشنى بخش دلهاى تاريك است.

چقدر خوار و فرومايه است شاعرى كه شعرش را در توجيه ظلم و ستم ستمكاران

و مدح آنها به هدر مى دهد، و چقدر نفرت انگيز است شاعرى كه انديشه اش، نه كرسى فلك را زير پا مى گذارد تا ركاب قزل ارسلان را ببوسد؛

نه كرسى فلك نهد انديشه زير پاى تا بوسه بر ركاب قزل ارسلان زند

و چقدر گرامى و ارجمند است شاعرى كه شعر و اثرش، توحيد خداوند و نصيحت و هدايت و تشويق جامعه بدرستى و راستى و كار و كوشش و علم و عمل است.

آرى، در شعر هر چه روح سعى و حقيقت و دعوت به حق باشد، ارزنده تر است؛ چنانكه در قصيده اى گفته ام:

در شعر روح بايد و معنى و درس دين آموزش و حقيقت و ايمان و اعتلا

شعر از براى جايزه و جاه و اعتبارهرگز نگفت شاعر آزاد و پارسا

بدبخت شاعرى كه پى سيم عمر خويش بر باد داد و حاصل او شد همه هبا

همچون گداى سفله به دربار هر خبيث از بهر لقمه اى به ثناخوانى و دعا

جاى سپاس ايزد و مدح رسول و آل گويد سخن به مدح ستم پيشه اى دغا

جاى نصيحت و ادب و منطق صواب هزل و چرند گفته و سعيش همه هجا

زيبنده است فخر كند شاعرى كه اوباشد زبان مردم محروم و مبتلا

افراد را بسيج و محرك به راه راست افكار را به سوى خداوند رهنما

حديث بيدارى، ص: 6

با تقديم اين مختصر انتظار دارد خوانندگان گرامى گنجينه شعر توحيد و مدايح و مراثى حضرت رسول اكرم، صلّى الله عليه و آله و سلّم، و اهلبيت عصمت و طهارت، عليهم السّلام، مواعظ و نصايح و تعهد شاعر ما، سخنگوى سخن پرور، آقاى عيوقى، زيد توفيقه، را ضمن اشعار او احساس بنمايد، شاعر محترم از سرمايه خدادادى و ذوق و طبع موزون خود نيكو بهره

گرفته و با تزيين آثار خود به معارف و حقايق، آنرا جاودان نموده است.

اميد ا ست به هر بيتى، بيتى در بهشت به ايشان عطا، و به هر شعرى درجه به درجه، درجاتشان افزوده گردد.

سخن تمام اين است كه ما مدايح حضرت رسول اكرم، صلّى الله عليه و آله و و سلّم، و ائمه طاهرين، عليهم السّلام، را وسيله تقرّب به درگاه خداوند متعال و مايه اعتبار و افتخار سخن قرار مى دهيم و به گفته شاعر پارسى زبان:

سخن به ذكر تو آراستن مراد اينست كه پيش اهل هنر منصبى بود ما را

وگرنه منقبت آفتاب معلوم است چه حاجتست به شمّاطه روى زيبا را

و به قول شاعر عرب:

ما آن مدحت محمداً به مقالتى لكن مدحت مقالتى بمحمداً

رجاى واثق اينكه اشعار و مدايح ايشان، مقبول صاحب ولايت قرار گرفته و نامشان در دفتر شاعران مخلص و مداحان متعهد اهلبيت، عليهم السّلام، براى هميشه ثبت و بر تحرّك و نشاط و احساسات اسلامى و معارف خوانندگان بيفزايد.

و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمين

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 7

موضوع: سالگرد رحلت آيت الله العظمى گلپايگانى، رحمةالله عليه

تاريخ: جمادى الثانى 1412 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

الْعُلَماءُ امَناءِ اللهِ عَلي خَلْقِهِ.[1]

يكسال از ارتحال جانسوز بزرگ مرجع شيعيان جهان، حضرت آيت الله العظمى آقاى گلپايگانى، قدس الله نفسه الزكيه، مى گذرد و همچنان شيعه سوگوار و دلهاى مسلمين داغدار است.

مرجع عالى قدرى كه در سنگرهاى جهاد و مبارزه با كفر و استكبار و بدع و الحاد و دفاع از حريم دين و يارى اسلام، همواره با قدمهاى بلند و مقاوم و پايدارى، اسوه و الگوى مجاهدان راه خدا و عاشقان حاكميت اسلام بود.

فقيهى كه در اجتهاد و استنباط احكام از كتاب و سنت، با

استقامت سليقه و روشن بينى بر ادامه روش فقهاى سلف تاكيد داشت. شخصيتى كه در تاريخ انقلاب شكوهمند اسلامى، مواضع و پيامها و سخنرانيهاى ايشان قاطع و راهگشاى مبارزات مردم مسلمان بود.

زعيمى كه مسؤوليت خطير حفظ شئونات حوزه هاى علميه و پاسدارى از استقلال آن و دفاع از رخنه ايادى استعمار، در مركز بزرگ شيعه را با كمال موفقيت انجام داد و تا سر حد ايثارجان و بذل نفس و نفيس اعلام آمادگى مى نمود.

آرى! او به حق يادگارى از اجداد طاهرين خود بود و ولايت و پيروى از ايشان را تنها وسيله سعادت انسانها مى دانست و تمسك به قرآن و عترت را تنها راه نجات مى شناخت؛ از خوف خدا و ياد قيامت گريه ها داشت و هميشه در اين انديشه بود كه آقا و مولايش، حضرت بقية الله الاعظم، ارواح العالمين له الفداء، را از خود خشنود سازد و در رديف يكى از چاكران مخلص آن حضرت قرار داشته باشد؛

وَ سَلامٌ عَلَيهِ يوْمَ وُلِدَ وَ يوْمَ يمُوتُ وَ يوْمَ يبْعَثُ حَيا.[2]

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 8

موضوع: برگزارى كنگره شيخ مفيد، رحمةالله عليه

تاريخ: شوّال 1413 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

قالَ اللهُ تَعالى: الَمْ انَّ اللهَ انْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً.[3]

الله عزيز غفور.[4]

السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

در عصر ما و در يكصد سال اخير، حوادث مهمى از جنگهاى جهانى و انقلابات اتفاق افتاد كه از آن جمله انقلاب كمونيستى و پس از سه ربع قرن، فروپاشى و شكست آن بود، ولى در ميان اين حوادث، حادثه گرايش مسلمانان، به بازگشت به هويت و شخصيت اسلامى و مهمتر از همه، حادثه خلاف انتظار سياستمدارانى بود كه همه مسايل را

با ديد مادى و قدرت تسليحاتى بررسى مى نمايند؛ حادثه اى كه يك ميليارد جمعيتهاى بشرى را به حركت و هيجان وجنبش در آورد و واقعه اى كه حقيقت آن بيدارى و نهضت و قيام انبوه ها، از صنوف و قشرهاى انسانها، براى اقامه عدل و داد و رهايى از قيد و بند استعلا و استكبار مستكبران است.

اين حركت توفنده كه كم و بيش همه كشورهاى اسلامى را شامل شده و مسلمانان را در فلسطين وكشمير و مصر و تونس و الجزاير وكشورهاى آزاد شده از زير يوغ الحاد و جبّار شوروى سابق، به اسلام خواهى برانگيخته است، از تعاليم اسلام الهام گرفته و در واقع كل اين نهضت و حركت از معجزات اسلام و از بركت كارسازى احكام اين دين حنيف، كه دليلى بر پيشتر و جلوتر بودن آن از تاريخ و زمان است.

اين گرايش عظيم و امواج جهانگير اسلام خواهى و استقلال طلبى، اثر طبع نوساز و بعثت و جهشى است كه در تعاليم اسلام وجود دارد؛ احكام نورانى اين دين مبين، نور تجديد حيات و نوشدن را در باطن هر مسلمان، در هر زمانى كه تاريكى هايى زياد شود،

حديث بيدارى، ص: 9

روشن مى سازد و از رخوت و ضعف و مرگ و فنا و زوال و انقراض نجات مى دهد و نااميدى ها و بى حركتى ها و سستى ها را به اميدوارى، حركت، عمل، نشاط و فعاليت مبدل مى سازد.

قرآن كريم در همه قرون و اعصار و در هر شرايط و احوال، راه گشاى مسلمانان و قوه محركه چرخ اجتماعات آنها است كه با بانگ بيدار باش و هشدار علما و مصلحين، اگر درنگ در اجتماعات مسلمانان بوجود آيد، به زودى سرعت وشتاب مى گيرد و

ما يقين و داريم كه بر حسب وعده هايى كه به ما داده اند، همواره و تا عصر ظهور دولت كريمه و حقه حضرت مهدى آل محمد، ارواح العالمين له الفداء، اين رشته باقى خواهد ماند و طايفه گروهى كه از حق حمايت كنند و صداى حركت نهضتشان بلند باشد، در هر عصر و زمان وجود خواهد داشت.

اين قدرت بزرگ اسلام و استوارى و پا برجايى تعاليم آن را دنياى معاصر با انقلاب نورانى اسلام در ايران مشاهده و تجربه كرد و كارساز بودن دين اسلام براى رستگارى و نجات از استكبار را درك نمود.

اين قدرت بزرگ اسلام به رهبرى علما و مراجع دين، از گريبان مردم فداكار و ايثارگر ايران، با فريادهاى الله اكبر و با نثار خون پاك ده ها هزار شهيد دلباخته اسلام، به معرض نمايش گذارده شد و به جهانيان نشان داد كه اسلام، همچنان كعبه آمال مسلمانان و صاحب قلوب اين جوامع عظيم انسانى است.

در افغانستان دين اسلام بود كه در برابر آن ابرقدرت بى رحم و سفّاك و الحادى شوروى سابق به جهاد برخاست و سرانجام با عدم امكانات مادى و با نيروى معنوى ايمان، آن را شكست داد و از افغانستان بيرون راند.

در فلسطين، دين اسلام است كه درمقابل ابر قدرت ديگر آمريكا، حامى همه جانبه صهيونيسم، به جهاد و مقاومت ادامه مى دهد و آزادى قدس عزيز را وجهه همت قرار داده است.

در الجزاير، اين مسلمانان بودند كه اسلام را براى حاكميت و نظام خود برگزيدند و اين مسلمانها هستند كه اكنون در برابر اعمال ضد اسلامى بيگانه جهاد مى نمايند و با وجود اين همه سركوبى توسّط رژيم حاكم، صداى تكبيرشان بلند

است.

در مصر و تونس و در همه جا، علم توحيد اسلام و

حديث بيدارى، ص: 10

محكوم كردن رژيم و استبداد و استكبار در اهتزاز است.

اين روح اسلام گرايى نمردنى و كشته نشدنى است و مستكبران و نظامات مزدور آنها نخواهند توانست آن را سركوب نمايند.

يريدونَ لِيطْفِئُوا نُورَاللهِ بِافْواهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْكَرِهَ الْكافِرونَ.[5]

و اين همان نور است كه در مثل بوسنى و هرزگوين، بعد از ده ها سال سلطه بسيار خشن و سنگدل كمونيسم متجلى مى شود و در برابر آن همه اعمال وحشيانه صربها، كه در تاريخ جنايات بى سابقه يا كم سابقه است، تسليم نشده و شرافتمندانه مقاومت و جهاد مى نمايند.

از خداوند متعال براى همه اين قشرهاى پايدار و مؤمن و جهادگر در همه اقطار جهان، تأييد و نصرت و موفقيت مى خواهيم.

يكى از آثار مهم اين بازگشت به هويت ارزنده و محبوب اسلامى، باز شناسى تاريخ اسلام و سوابق درخشان اسلامى و تزكار عظمتها و احياى ايام مجد آفرين و شناخت بزرگان و رجال اين دين مبين است.

اسلام به شهادت تاريخ و دوست و دشمن، مهد پرورش عظما، مصلحين و نوابغ و علماى بزرگ در رشته هاى مختلف علمى است؛ مدارس و كتابخانه ها و حوزه هاى علمى آن همه در گذشته و حال داراى شهرت جاويد و جهانى است.

شناخت اين سوابق براى نسل جوان كه خواهان تجديد عظمت اين امّت بزرگ است، موجب اعتماد به نفس و وثوق به نصر الهى و شور و شوق به داشتن استقلال اسلامى است.

ما در همه رشته هاى سياست و علوم و فنون، بزرگانى داريم كه در بين اقران و اماثل خود بى نظير يا كم نظيرند.

افراد برجسته اى داريم كه نه تنها

در يك رشته علمى، بلكه در رشته هاى متعدد و همه علوم عقلى و نقلى متبحر و متخصص و استاد و مفخره جهان علم مى باشند.

ما مسلمانها هميشه مشعلدار علم و تمدن و مروج تحقيق

حديث بيدارى، ص: 11

و كاوش بوده ايم.

يكى از اين شخصيت هاى بسيار ارزنده، از نوادر دهر و نوابغ زمان، شخصيتى است كه اين كنگره به نام نامى او تأسيس شده است؛ شيخ اجل، امام العلما و فخر رجالات اسلام، شيخ مفيد، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان التلعكبرى، قدس الله نفسه الزكيه، شخصيتى كه به مقامات بلند علمى و عملى و زهد و تقوا و قداست نفس و كثرت صدقات و كثرت صوم و صلات وعظمت خشوع و اوصاف جميله ديگر مدح شده است و شهر بغداد، كه يكى از بزرگترين و مشهورترين مراكز علمى عالم اسلام و مقر علما بزرگ و رؤساى مذاهب مختلف بود، در نيمه دوم قرن چهارم و اوايل قرن پنجم، تحت الشعاع افكار وارادات در كلام و فقه و حديث و تفسير و ادب قرار داشت و مدرسه او بزرگترين پايگاه و تحقيق و بحث وبررسى در علوم و مسايل مختلف بود. شاگردانى از مدرسه او بيرون آمدند كه مانند شريف مرتضى و شريف رضى و ديلمى و شيخ توسى، همه از مفاخر عالم اسلام مى باشند و آثار و تأليفات ارزنده او و شاگردانش، در انواع علوم اسلامى، هم چنان درصدر تأليفات نافعه و مورد استفاده اساتيد و از مصادر اجتهاد و تحقيق است.

آشنايى بازندگى اين بزرگان و آثار علمى آنان براى ما بسيار سودمند است؛ زيرا به واسطه اين حَمَله آثار و بزرگانى كه قبل از آنها

بوده اند، دين و مبانى شرع و احكام نورانى اسلام به ما رسيده است. از اين جهت درك و شناخت آنها از دين و فهم آنها از كتاب و سنت، اگر چه تعبداً لازم الاخذ نيست، ولى در اجتهاد و مجتهدين و استقامت ديدگاه هاى علمى آنها بسيار مفيد ومؤثر است و بايد آشنايى با معارف و نظرات اين بزرگان را فصلى مهم از معارف دينى بدانيم؛ چنانكه تجليل از مقام علم و عمل و تقوا و خلوص نيت و سيره آنها و حفظ تاريخ حيات پربركت آنها، براى خود و آيندگان مصداق كريمه لَقَدْ كانَ في قِصَصِهِمْ عِبْرَةً لِاولِي الْالْبابْ،[6] را الگو و سرمشق قرار دهيم.

اينجانب، تشكيل كنگره بزرگداشت امثال شيخ مفيد، عليهم الرحمة و الرضوان، را سودمند دانسته، از برگزاركنندگان اين كنگره و حضرات علماى اعلام و

حديث بيدارى، ص: 12

حجج اسلام و نويسندگان بزرگوارى كه در تشكيل اين كنگره و شناساندن بيشتر شيخ مفيد، با مساعى جميله مشاركت فرموده اند، تشكر و قدردانى مى نمايم.

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 13

موضوع: اهانت به حريم امام رضا، عليه السّلام، در عاشوراى حسينى

تاريخ: محرم 1415 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ الْعَلِي الْعَظيمِ.

زمانى كه در اثر انقلاب عظيم ايران و تلاشها و مجاهدات مصلحين بزرگ، در سراسر عالم اسلام، همه مسلمانان، بخصوص نسل جوان و تحصيل كرده، در زير لواى وحدت، امّت اسلامى واحده را پى ريزى كرده ودلهاى همگان، سرشار از عشق و محبّت به توحيد كلمه شده است، تفاهم و تجارب و همزبانى و همدردى همه را به هم نزديك والفت داده و وحدتى بى سابقه در جهان اسلام حاكم شده و معناى اذِلَّة عَلَي الْمُؤْمِنينَ

و اعِزَّة عَلَي الْكافِرينَ 7] و اشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُمْ 8] مستكبران را سخت به وحشت انداخته است.

آرى! در چنين موقعيتى عوامل وابسته به اعداى اسلام و استكبار جهانى، ازاينكه با منطق و استدلال اهداف تخريبى خود را به كسى بقبولانند عاجزند و جز ويرانگرى و اعمال وحشيانه و ضدّ اصول انسانى، راهى براى نيل به اهداف شوم تفرقه انگيز و ايجاد كينه و دشمنى بين مسلمين پيدا نكرده اند.

امسال اين عوامل جنايتكار در روز عاشورا، عاشوراى ديگرى به وجود آورده و يكى از وحشيانه ترين جنايتها را، كه جهان اسلام را در سوگ و مصيبت فرو برد، مرتكب شدند و در بارگاه ملكوتى حضرت على بن موسى الرضا، عليه آلاف التحية والثناء، حرم مطهر آن سلاله پاك پيامبر اكرم اسلام، صلّى الله عليه و آله و سلّم، را مورد جسارت و اهانت قرار داده، و با تعبيه بمب در جوار آن مرقد شريف، جمعى از مسلمانان را كه در حال عبادت و توجّه به خداوند متعال بودند شهيد و مجروح كرده و بخشى از آن آستان فرشته دربان را منهدم و تعدادى از

حديث بيدارى، ص: 14

مجلّدات قرآن مجيد را به آتش كشيده و سوزانده اند.

عمق عظمت اين فاجعه دلخراش، كه لكه تنگ تاريخى بزرگى بر دامن اين از خدا بى خبران است، با هيچ بيان و قلمى قابل توصيف نيست؛ كسانى كه مرتكب مثل اين جنايت مى شوند، بويى از انسانيت نبرده، و آنان سپاه يزيد و سپاه شمر و ابن زياد و سپاه حجاج هستند.

اينجانب به همه مسلمانان جهان و علماى تشيع و تسنن هشدار مى دهم كه اين ايادى مزدور، با تمام قوا، عزّت و كيان

امّت اسلام را هدف قرار داده اند و اگر همه زعماى اسلام فكرى براى جلوگيرى از فساد اين مفسدين ننمايند بايد گفت: وَ عَلَى الْاسْلامِ السَّلامُ.

بايد همه دولتهاى اسلامى و همه علما و اقطاب فكرى، اين اعمال را شديداً استنكار نمايند و برائت خود را از عمّال اين جنايت بزرگ ابراز دارند.

اين جانب اين مصيبت عظمى و فاجعه كبرى را به پيشگاه حضرت بقيةالله، ارواح العالمين له الفداء، خانواده هاى محترم عزيزانى كه در اين حادثه جانكاه به فوز عظيم شهادت نايل شده اند تسليت عرض نموده، شفاى مجروحين اين جنايت را از خداى بزرگ خواهانم و اعلام مى دارم كه اين عوامل چه بخواهند و چه نخواهند عظمت اسلام و قدرت مسلمين تجديد خواهد شد و حريم حرمت آستان ملايك پاسبان حضرت رضا، عليه السّلام، و ساير اعتاب مقدسه با اين اهانت ها شكسته نخواهد شد و يقين است كه آثار سوء اين جنايت بزرگ بزودى دستگير عوامل آن شده و خداوند متعال آنها را رسوا نموده، به كيفر كردارشان در دنيا و آخرت خواهد رساند.

وَ ما ذلِكَ عَلَي اللهِ بِعَزيز.[9]

فَلا تَحْسَبَنَّ الله مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ انَّ اللهَ عَزيزٌ ذُوانْتِقامْ.[10]

لطف الله الصافى

حديث بيدارى، ص: 15

موضوع: جشن نيمه شعبان/ تبريز

تاريخ: شعبان 1415 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

الْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلي خَيرِ خَلْقِهِ وَ اشْرَفِ بَرِيتِهِ مُحَمَّد وَ عِتْرَتِهِ الطّاهِرينَ وَ لَعْنَةُ اللهِ عَلي اعْدائِهِمْ اجْمَعينَ ثُمَّ السَّلامُ عَلي الْمَهْدِي الَّذي وَعَدَاللهُ بِهِ الْامَمَ.

هيأت محترم برگزاركننده مراسم جشن نيمه شعبان- تبريز

السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

مرقوم شريف آن عزيزان در تبريك و تهنيت عيد سعيد ولادت منجى جهان، حامى مستضعفان، قامع مستكبران و ستمگران، حضرت

بقيةالله، ارواح العالمين له الفداء، زيارت شد.

با تشكر، حقير نيز اين عيد بزرگ را خدمت شما و عموم شيعيان جهان تبريك عرض نموده، از خداوند متعال توفيق و سعادت بيشتر براى شما مسألت مى نمايم.

احياى امر اهلبيت، عليهم السّلام، كه در عصر غيبت، يكى از بزرگترين مصاديق آن عرض ادب، ثناخوانى و دعا براى تعجيل فرج حضرت صاحب الامر، عليه السّلام، و زنده نگاه داشتن ياد آن امام عظيم الشأن در قلوب است، از اهم وظايفى است كه شيعه بايد به آن ملتزم و متعهد باشد.

عصر غيبت، عصر امتحان، عصر عمل، عصر ثبات و استقامت و عصر پاسدارى از احكام نورانى قرآن و هدايت اسلام است. در اين عصر وظيفه همگان خطير است، و همه بايد در تحقّق اهداف عاليه اسلام و مبارزه با بدع و موضع گيرى محكم در برابر كفر و شرك واستكبار و استيلا، صابرانه و سر سختانه عمل نمايند.

وظايفى كه مؤمنين در عصر غيبت در ابعاد مختلف دارند، از وظايفى كه در عصر حضور دارند كمتر نيست. مسؤوليت منتظر بودن و به حقيقت، انتظار ظهور داشتن، مسؤوليتى است كه همه بايد در ايفاى آن ساعى و كوشا باشند.

منتظر حقيقى كه منتظر فرج ظهور آن عدل جهانى و دولت كريمه حضرت صاحب الزمان، عجل الله تعالى فرجه الشريف، است، آينده دنيا و روزى را كه دين اسلام عالمگير مى شود و همه جا عدل و برادرى و برابرى

حديث بيدارى، ص: 16

اسلامى حاكم مى گردد، و عقلها تكامل يافته، علم و معرفت تاريكيهاى جهالتها و گمراهيها را از ميان بر مى دارد، به چشم ايمان مى بيند، خود نيز بايد در مسير تحقق اين اهداف قدم بردارد و هميشه پيشقدم

باشد و در صحنه عمليات اسلامى و ميدانهاى كار و تلاش براى هر چه بيشتر شدن اعتلاى اسلام و عزّت مسلمين حضور داشته باشد، و از آنچه در گوشه و كنار دنيا، در ارتباط با اسلام و مسلمين مى گذرد، مطّلع باشد، تا مسؤوليتى را كه به عهده هر مسلمان است، ايفا نمايد.

يقيناً كسى كه از چگونگى مظالم استكبار امريكا و صهيونيسم در فلسطين و قدس عزيز بى خبر است، يا از جنايتهاى قشون خونخوار و وحشى روسيه در چچن مسلمان و مقاومت مجاهدانه و دليرانه مردم چچن مطّلع نيست، و در برابر اين گونه حوادث بى تفاوت است، منتظر ظهور نيست. مفهوم تمام برنامه هاى نيمه شعبان و اين جشن و چراغانيها، كه بايد بيشتر و با شكوهتر از اين كه هست، انجام شود، اعلام تعهّد به احكام اسلام و حركت به سوى حاكميت اسلام و حفظ مواضع و سنگرهاى اسلامى و مدافعه از حدود و ثغور فكرى و جغرافيايى اسلام است.

توقّع و انتظار اين است كه در انجام اين مراسم، در عين اهتمام به شكوه و جلال جشنها و مجالس، مواظبت شود كه در محدوده آداب و برنامه هاى دينى انجام گيرد، و عملى كه مانع از قبول اين خدمات گردد از كسى صادر نشود، و جلوه ملكوتى اين مجالس را حفظ نمايند.

و السّلام عليكم و رحمة الله و بركاته

اقل المتمسكين بحبل ولايته، عليه السلام

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 17

موضوع: مقام شهيد مطهرى

تاريخ: شوال 1415 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

استاد شهيد مطهرى از مفاخر علماى اعلام معاصر و متبحر در علوم عقلى و نقلى بود. حقير با سوابق حدود چهل سال از آن شهيد سعيد، او

را عالمى غمخوار اسلام و مجاهدى نستوه مى دانم كه براى احياى امر اهل بيت، عليهم السّلام، معالم دين و بازگشت مسلمانان به مجد و عظمت ديرين و حاكميت اسلام و نجات مردم از استضعاف مستكبران و اجراى عدالت اسلامى، با خلوص نيت فداكارانه كوشيد.

در دفاع از حريم حقوق انسان و ثغور فكرى و عقيدتى مسلمانان ناتوان تلاش كرد. مواضع او در برابر غربزدگان و كسانى كه دست به كار تحريف دعوت اسلام شده بودند، سخت قاطع و استوار بود و بدون مجامله و با صراحت، با بيان و قلم، انحرافات آنها را روشن نمود.

او نسل جوان را از افتادن در دامهاى برخى كه مى خواستند اسلام را با ايده هاى غرب پسند يا شرق گرا تفسير و معرّفى نمايند، حفظ نمود و در برابر مكتبهاى التقاطى و باطل ايستاد و تا آنجا كه در توانش بود، مكتب اصيل اسلام را بر اساس كاوش و تحقيق و تعمّق در كتاب و سنّت و علوم و احاديث عترت تبليغ و ترويج كرد و سرانجام در اين راه به فيض عظيم شهادت نايل شد.

نسل معاصر بلكه نسلهاى آينده خدمات علمى و معنوى او را فراموش نخواهد كرد؛ از چنين شخصيتى هر چه بيشتر تجليل و تقدير شود، نشانه آگاهى جامعه و ارج دادن به قدر و منزلت علم و معرفت و دانش و پژوهش و جهاد و اقدام است.

تغمده الله برحمته الواسعة و شكّر مساعيه الجميله و حشره مع ساداته الانجبين محمّد و آله الابرار الطيبين صلوات الله عليهم اجمعين.

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 18

موضوع: ارتحال آيت الله صافى اصفهانى، رحمةالله عليه

تاريخ: جمادى الثانى 1416 ه-. ق

الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام على سيد الاولين و الاخرين ابى القاسم

محمد و آله الطاهرين سيما مولانا و مقتدانا بقيةالله عجّل الله تعالى فرجه الشريف.

و بعد، بيت معظّم مرحوم آيت الله آقاى حاج شيخ حسن صافى، تغمدالله برحمته، از حقير درباره ابعاد شخصيت آن فقيد عزيز خواستار شده اند كه اطلاعات خود را به عرض برسانم. اينجانب نظر به اينكه ايشان، اخيراً، عملًا و عنواناً، مديريت حوزه علميه اصفهان را به عهده داشته، خلف صالح اسلافى بودند كه از مفاخر عالم علم و اسلام بوده اند، چنان مقتضى ديدم كه به ايشان، مختصرى در تجليل از آن حوزه بزرگ و بزرگانى كه در دورانهاى مختلف آن را رهبرى فرموده و وجودشان دوام بخش آن حوزه بوده يادآور اين سوابق درخشان شده و آنرا با اشاره به ابعاد شخصيت آن مرحوم، به پايان برسانم.

اميد است به مضمون عند ذكر الصالحين تنزل الرحمة، موجب نزول رحمت بر خودم و قرائت كنندگان و شنوندگان اين كلمات شود.

حوزه علميه اصفهان حدود چهار قرن است كه از آن انوار علم و معارف اهل بيت، عليهم السّلام، در اشراق و لمعان است و جهان را روشن و منور ساخته است، بخصوص در عصر علامه بزرگ مجلسى، عليه الرحمة، اين حوزه، مجدد دين و مذهب گرديد و آثار اعلام اسلامى را كه در زواياى خفا مانده بود، آشكار ساخت.

عصر مجلسى اين امتياز را داشت كه موقعيت علوم اسلامى خالص را كه قبل از آن بواسطه گرايش زايد از حاجت به علوم به اصطلاح عرفان و معقول رو به كاستى گذارده بود، تجديد كرد و اعتبار و منزلت برتر آن و جامعيت معارف اهل بيت، عليهم السّلام، را مبين و ثابت نموده و تخصص و تبحر در رشته هاى علوم اسلامى را وجهه همّت

علما و محققان قرار داد و تفسير و فقه و حديث و علوم عقايد را بر اساس مبانى محكم كتاب و سنّت و احاديث آل محمّد، صلوات الله عليهم اجمعين، در همه مدارس و مباحث، متن و اصل مباحثات و تدريس و تصنيف قرار داد.

حديث بيدارى، ص: 19

اجمالًا اين حق عظيمى است كه حوزه اصفهان و شخصيتى مانند علّامه مجلسى بر همه حوزه ها دارد. در عين حالى كه حوزه اصفهان و ساير حوزه ها همه از بركات حوزه هاى اوليه تشيع، كه از مسجد مدينه طيبه و كوفه و قم و نجف، شروع شد كه زحمات دهها هزار محدّث و حافظان علوم اهل بيت، عليهم السّلام، كه از اين حوزه ها برخاسته و تأليفات برخى از آنها به ده ها و بلكه صدها مى رسد، علوم را به اقصى نقاط عالم اسلام رساند، مستفيض مى باشند.

شكرالله مساعيهم الجميله و جزاهم الله عنى الاسلام و اهله افضل الجزاء.

در همين قرن اخير (قرن چهاردهم هجرى قمرى) نيز تاريخ و كارنامه حوزه اصفهان در ابعاد مختلف علمى و سياسى و مبارزه با بدع و استعمار، درخشان و ارزنده است و شخصيتهايى كه در اين حوزه بر كرسى تدريس و زعامت نشستند، اكثراً كم نظير و مايه افتخار و مباهات بوده اند.

و علماى آن حوزه در همه حركتها و جنبشهاى اسلامى پيشگام و در صف مقدم قرار دارند كه حقير كم و بيش از حالات و جريان زندگى جمعى از آنها اطّلاع دارم.

يكى از اين مفاخرى كه در سنوات اخيره در حوزه اصفهان، علم و فقه و درس و پارسايى و مديريت حوزه و امور اسلامى اين شهر بزرگ را با هم جمع كرده بود، مرحوم عالم كامل و

فقيه جامع، حضرت آيت الله آقاى حاج شيخ حسن صافى اصفهانى بود؛ شخصيتى كه بواسطه حسن اخلاق و فضايل نفسانى و تواضع و سعى در حوايج مؤمنين، مخصوصاً طلاب عزيز حوزه، مورد احترام همگان و همه اقشار و اصناف بود. حقيتاً وجودش براى حوزه و براى اعزاز دين مبين عماد و اسطوانه بود؛ تدريس و جواب به مراجعات دينى و مذهبى را با حسن استقبال به عهده داشت و خدمتگزار و غلام و چاكرى مخلص براى آقا و مولايش و مولاى همه، حضرت بقيةالله، ارواح العالمين له الفداء، بود. آنچه از احوال ايشان، حقير اطّلاع دارم همه خير و فضيلت و تلاش براى اعلاى كلمه اسلام و ارادت به اهل بيت عصمت و طهارت، عليهم السّلام، است.

خداوند متعال روح پرفتوح ايشان را با ارواح پاك اولياى دين محشور فرمايد و بيتشان را به وجود علماى عامل معمور بدارد و به اين حقير حسن عاقبت عطا فرمايد.

اللهم اجعل محيانا محيا محمّد و اهل بيته و مماتنا

مماتهم صلواتك عليهم اجمعين.

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 20

موضوع: جشن نيمه شعبان/ تبريز

تاريخ: شعبان 1416 ه-. ق

هيأت محترم برگزارى مراسم نيمه شعبان،

مسجد توحيد، ايدهم الله تعالى

السّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

نامه تبريك عيد سعيد ولادت حضرت غوث الورى و خاتم الاولياء قطب عالم امكان و نجات بخش عالميان و براندازنده حكومتهاى ظالمان و مستكبران مولانا المهدى، ارواح العالمين له الفداء و كحل الله ابصارنا بتراب اقدام خواصه و المتشرفين بلقائه، موجب كمال تشكّر گرديد. حقير متقابلًا اين عيد مبارك را به شما برادران عزيز و مشتاقان ظهور موفورالسرور و حكومت عدل اسلامى و جهانى آن حضرت تبريك عرض مى كنم.

اين احساسات مشحون از ايمان و علاقه به احياى

امر آن ولى اعظم خدا، كه همه ساله در نيمه شعبان متجلى و با برنامه هاى معرفت بخش و بصيرت افزا باشكوه و معنويت، عرضه آن نو و تجديد مى شود، بسيار قابل تقدير است. ارتباط يافتن و ارتباط دادن اشخاص به آن آستان فرشته پاسبان اهداف و مقاصدى كه با ظهور آن بزرگوار محقق مى شود و عدل و داد و برادرى و توحيد و ايمان و صلح و مودت و صفا را عالمگير مى گرداند، بايد منتظران ظهور را در مسير كار و عمل به سوى آن عصر الهى قرار دهد؛ اعلاى كلمه اسلام و احياى معالم مذهب و آثار اهل بيت، عليهم السّلام، تعظيم شعاير و اعانت ضعفا و قضاى حوايج و امر به معروف و نهى از منكر، مبارزه با بدع و پاسدارى از احكام شرع، از اهم امورى است كه موجب خشنودى آن حضرت و منتظر حقيقى ظهور بايد به آن ملتزم و متعهد باشد. يقيناً آن حضرت از مظاهر خالصانه اسلامى و آنچه موجب عزّت و عظمت مسلمين مى شود، شاد و مسرور مى گردند و از ظواهر فساد و منكرات و اشتغال مردم به ملاهى و مناهى غمناك مى شوند.

اميد است ما و همه منتظران ظهور و مشتاقان درك لقا و شرف حضور در خط تحصيل تقرّب به آن صاحب وقت،

با ايمان و عمل صالح، هميشه پيشگام و قدم به پيش باشيم. در خاتمه با اعلام وصول دو هديه گرانبها- ويژه نامه- و كتاب (به ياد مهدى زهرا، سلام الله عليها)، توفيق بيشتر آن عزيزان را از خداوند متعال مسألت مى نمايم.

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 21

موضوع: مؤسسه مهد قرآن

تاريخ: ذى الحجّه 1416 ه-. ق

بسم الله الرحمن

الرحيم

قال الله تعالى: انَّ هذَا الْقُرْآنَ يهْدي لِلَّتي هِي اقْوَمُ وَ يبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يعْمَلُونَ الصّالِحاتِ انَّ لَهُمْ اجْراً كبيراً.[11]

قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدي وَ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنينَ.[12]

قرآن كريم يگانه اثر بى همتا و باقى و پايدار رسالت خدا و وحى نازل بر انبيا و معجزه جاويد دين اسلام و برهان حقّانيت همه اديان حقه آسمانى و عالم غيب و نور هدايت وشفا و رحمت است.

در طى چهارده قرن كه از نزول اين كتاب عزيز گذشته، حركت و شتاب بسيار چشمگير و همه جانبه اى كه براى بشر و كشف علوم و فنون و رشد معارف و آگاهى فراهم شد، نسبت به تمام اعصار و دوران هاى طولانى گذشته، بى سابقه و حيرت انگيز و اعجازآفرين است.

اگر دنيا را به دو عصر و دو دوره قديم و جديد تقسيم كنيم، دوره نو و جديد آن، كه دوره تكامل و بروز استعدادات بشرى و نو شدن مظاهر زندگى، اكتشافات و اختراعات و تبديل جهانيان به جامعه واحد است، دوره قرآن، كتاب جهانى و جهان است كه از پرتو انوار آن حقايق آشكار و نهضت سريع انسانيت، به سوى ترقى و تقدم آغاز شد و آفاقى تازه، كه وسعت آن با ميليونها وميلياردها سال نورى نيز به حساب نمى آيد، بر روى بشر باز شد.

منشور خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْارْضِ جَميعاً[13]، سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الْارْضِ جميعاً[14] همه را به تحقيق و

حديث بيدارى، ص: 22

كاوش، ترغيب و تشويق كرد و با ابلاغهاى توحيدى، مثل انَّما الهُكُمْ الهٌ واحِدٌ[15]، برابرى همه نژادها را اعلان نمود و رسم بشر پرستى و شرك

و كفر را محكوم كرد و اصولى را كه هر چه بشر به سوى تمدن حقيقى پيشتاز شود، نيازمنديهاى او را مرتفع مى سازد، مقرر نمود.

دين واحد، حكومت واحد، نظام واحد، جامعه واحد و عدالت و برابرى و صلح و امانت و صداقت و طهارت و رحم و احسان و رفاه وآسايش و امنيت و قانون براى همه و همه دعوت قرآن است و در يك كلمه، قرآن جهان را از ظلمات و تاريكى ها به نور و روشنايى وارد كرد و با نداى دلنواز انَّ اللهَ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ،[16] انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اتْقيكُمْ 17]، و صدها نواها و نداهاى نجات بخش، مقام انسانيت تمام افراد را گرامى داشت و پايان دوره هاى سياه استبداد و استكبار و استعمار را اعلام نمود. اين كتاب كريم، همانگونه كه چهارده قرن پيش معجزه كامله و دليل باهر و برهان ظاهر به حق بودن اسلام بوده، امروز و هميشه و تا ابد معجزه و برهان است و هر مسلمان در هر عصر و زمان مى تواند با تلاوت آيه وَ انْ كُنْتُمْ في رَيب مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَاْتُوا بِسُورَة مِنْ مِثْلِهِ 18]، اعجاز آن را به دنيا اعلام كند و تأييد خبر غيبي فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا[19]، را كه چهارده قرن است تأييد شده، از نو مشاهده كند.

قرآن كريم، پيش از آنكه چهارده قرن پيش، كتاب جوامع كوچك دنيا باشد، كتاب امروز و جامعه بزرگ جهانى امروز است، و پيش از آنكه كتاب امروز باشد، كتاب فرداها و عصرهاى آينده است. آنچه ثابت و مسلّم است، مجد و عظمتى كه براى مسلمانان به آن صورت بى نظير فراهم شد، از

بركت تعاليم قرآن بود و هر سستى و ضعفى كه در هر عصر و زمان، در اركان جامعه مسلمين پيدا شد، در اثر دورى از قرآن

حديث بيدارى، ص: 23

و هدايت هاى آن بود و يگانه راه جبران خسارت ها و ترميم ضعف ها بازگشت به قرآن است.

بنابراين بهترين خدمت به جامعه مسلمانان، بخصوص نسل جوان و راه رستگارى و نجات از هر گونه ضعف و استضعاف، قرآنى شدن و قرآنى ساختن جامعه است.

بايد قرآن را همه جا ببريم و همه جا با قرآن باشيم، در خانه ها، در مدارس، در دانشگاهها، در مؤسسات و ادارات، در بيمارستان ها، در بازار، در شهر و در روستا، در دولت، در مراكز مختلف، همه جا بايد قرآن را ببريم و همه را با قرآن آشنا سازيم، همه بايد به قرآن استشهاد كنند و از قرآن الهام بگيرند. در سخنان و مطالب و مقاصدشان قرآن را اشعار خود قرار دهند. بايد همه مبلّغ قرآن باشيم و حقايق آن را به دنياى معاصر، كه سخت تشنه آن است برسانيم و مؤسسات تحفيظ قرآن و تدريس قرائت قرآن و تفسير و بيان علوم قرآن را، هر چه ممكن باشد، گسترش دهيم و با اين مؤسسات همكارى و معاضدت تنگاتنگ داشته باشيم كه خوشبختانه گرايش جامعه، خصوص جوانان مؤمن و آگاه به قرآن، بسيار موجب اميدوارى و علامت رشد و آگاهى و بيدارى است، مراكز تعليم قرآن و دارالقرآن ها رو به ازدياد و حفظ و تعليم و تعلّم قرآن موجب فخر و مباهات است.

نكته اى كه در اين حركت وسيع قرآنى بايد به آن توجه داشت، هشدار حضرت رسول اكرم، صلّى الله عليه و آله و

سلّم، در حديث ثقلين متواتر است كه بايد تمسّك به قرآن با تمسّك به عترت و ائمه طاهرين، عليهم السّلام، توأم و مقرون به هم باشد.

آنچه بر حسب اين حديث قطعى و مسلّم، امان از ضلالت و گمراهى است، تمسّك به ثقلين قرآن و عترت است.

پرواز به سوى مدارج و معارج قرب الهى با اين دو بال صورت مى گيرد و با ترك هر كدام، پرواز تنها با ديگرى امكان پذير نيست. صرف يادگرفتن قرآن و تجويد خواندن آن، بدون تمسّك به هدايتهاى ائمه طاهرين، عليهم السّلام، و ولايت آنها و معرفت مقاماتشان ميسر نمى شود و الّا امثال حجّاج ها در قرائت صحيح قرآن و درك فصاحت و بلاغت آن مهارت داشتند، ولى مصداق رُبَّ تالِ الْقُرْآنِ وَ الْقُرآنُ يلْعَنُهُ 20] بودند.

حاصل اين است كه دراين مسير و حركت نورانى، بايد

حديث بيدارى، ص: 24

از هدايت اهل بيت كمك بگيريم. نبايد در تمسّك به قرآن، تمسّك به اهل بيت، عليهم السّلام، را ازنظر دوربداريم كه خداى ناخواسته در تمسّك به هر يك از اين دو امانت عزيز پيغمبر، صلّى الله عليه و آله و سلّم، تمسّك به ديگرى كمتر و كمرنگ تر باشد. اميد است كه مؤسسان اين مراكز قرآنى با آگاهى و هوشيارى، اين نكته را نيز كه بسيار مهم است در برنامه ها و اساسنامه هاى خود منظور فرمايند.

بعد از اين مقدمه طولانى كه هديه اى از حقير به مؤسسه قرآنى مهد قرآن است، كمال تقدير و تشكر خود را از حضرات حجج اسلام و مؤسسين مخلص و موفّق مهد قرآن، دامت افاضاتهم، و عزيزانى كه به كسب شرف افتخار خدمت و همكارى با اين مؤسسه شريفه نايل شده اند تقديم مى دارم

و توفيق آنان را در ظلّ عنايات صاحب وقت و ولى امر، حضرت بقيةالله، مولى الورى، الامام المهدى، ارواح العالمين له الفداء، مسألت مى نمايم و به عموم برادران و خواهران ايمانى كه شيفته بسط و نشر حقايق قرآن كريم مى باشند بطور مؤكد توصيه مى نمايم كه در همكارى مادى و معنوى با اين مؤسسه مقدسه قرآنيه، مسابقت و مبادرت گسترده داشته باشند و در اين اجر و ثواب عظيم خود را شريك و سهيم نموده، از اين خوان گسترده و مأدبة الله، مستفيض و بهره مند گردند.

ضمناً علاوه بر تبرعات و هدايايى كه تقديم مى نمايند، مجازند تا حد دو ثلث از سهم مبارك امام، عليه الصلاة و السّلام، را براى ادامه كار و توسعه اين بنياد مبارك بپردازند.

اقل المعتصمين بحبل التمسّك بالثقلين

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 25

موضوع: شخصيت امام على، عليه السّلام

تاريخ: رجب 1417 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

وَ ماذا يقُولُ النّاسُ فى مَدْحِ مَنْ اتَتْ

مَدائِحَهُ الغَرّاءَ فى مُحْكَمِ الذِّكْرِ

كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست كه تر كنند سر انگشت و صفحه بشمارند

از آن شخصيت عظيم كه بعد از رسول خدا، صلّى الله عليه و آله و سلّم، اشرف كلمات الهيه، اكبر آيات ربانيه، ادلّ دلايل جامعه، اتمّ براهين ساطعه، وسايل كافيه و مظهر العجايب و معدن الغرايب است و مالك كل عظمت هاى انسان ما فوق و برتر و خليفةالله بر حق است و دوستى او عنوان صحيفه مؤمن و علامت طهارت مولد است، اگر انسان، همه زبان هاى گويا را در دهان داشته باشد و با هر كدام از آنها جاودانه مدح و ثنا بگويد، از حرف نخستين مدح او، بيشتر نخواهد گفت و

زبان حالش اين شعر خواهد بود:

اين شرح بى نهايت كز وصف يار گفتندحرفى است از هزاران كاندر عبارت آمد

در آن ميدانى كه پيامبر اعظم، عقل كل، خاتم رسل و هادى سبل، صلّى الله عليه و آله و سلّم، بر حسب احاديث معتبر و مشهور بين المسلمين، از آن حضرت، آن همه تمجيدات و تعريفات رسا و پر از معنا فرموده باشد و او را با حق و با قرآن، و حق و قرآن را با او و لازم الاتصال و غير قابل افتراق دانسته باشد، و گاه فرموده باشد:

وَ الَّذي نَفْسي بِيدِه لَوْلا انْ تَقُولَ طَوائِفٌ مِنْ امَّتي فيك ما قالَتِ النَّصاري فِي ابْنِ مَرْيمَ لَقُلْتُ الْيوْمَ فيكَ مَقالًا لا تَمُرُّ بِمَلَاءِ مِنَ الْمُسْلِمينَ الّا وَ اخَذوا التُّرابَ مِنْ تَحْتِ قدميك لِلْبَرَكَةْ.

و گاهى با زبان معجزبيان و حقيقت ترجمان، فرموده باشد:

لَوْ انَّ الْبَحْرَ وَ الرِّياضَ اقْلامٌ وَ الْانْسَ كِتابٌ وَ الْجِنَّ حِسابٌ ما احْصَوا فَضائِلَكَ يا ابَا الْحَسَنْ.

يا ارزش يكى از ميدانهاى جهاد آن مجاهد فى سبيل الله را در راه اعلاى كلمة الله و دفاع از حق، افضل از

حديث بيدارى، ص: 26

عبادت جن و انس و يا تمام امت معرفى كرده باشد، ديگران در مدح و ثنا آن حضرت چه مى توانند بگويند؟! همه در برابر آفتاب جهان تاب محمدى و درياى بيكران علم احمدى، صلوات الله عليه، چون ذره و قطره، بلكه از آن هم كمترند.

حقيقت اين است كه با جمله ها و كلماتى كه حروف آنها از بيست و نه حرف بيشتر نيست، نمى توان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، كه در آيات بسيار از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصيف

و ستايش كرد؛

وان قمصياً خيط من نسج تسعةوعشرين حرفاً عن معاليه قاصر

مدايح شايسته اى كه از آن امام عظيم و رهبر موحدان و پيشواى مجاهدان وسرور زهّاد و دادگران و اميرمؤمنان شده، هر چه رسا وشيوا بوده، به ناحيه اى از نواحى عظمت آن حضرت، اشارت دارد.

آن كه در مجلس معاويه و به درخواست و اصرار او، امام رابه اين سخنان توصيف كرد:

كان و الله بعيد المدى شديد القوى تتفجر الحكمة من جوانبه و العلم من نواحيه يستو حش من الدنيا و زهرتها و يأنس بالليل و وحشته و كان والله غزير الدمعة و طويل الفكرة يحاسب نفسه اذا خلى و يقلب كفّيه على ما مضى يعجبة من اللباس القصير و من المعاش الخشن و كان فينا كاحدنا ...؛

و آن كه با اين جمله كوتاه احتياج الكل اليه و استغناءه عن الكل دليل على انه امام الكل.

او را ستود؛

و آن كه در وصف كلامش مى گفت:

كَلامُهُ فَوْقَ كَلامِ الْمَخْلُوقِ وَ دُونَ كَلامِ الْخالِقِ

و آن كه مى گفت:

لَوْلا عَلِي لَهَلَكَ عُمَرٌ وَ لَوْلا سَيفُهُ لَما قامَ لِلْاسْلامِ عَمُودٌ

وآن كه مى گفت:

قُتِلَ في مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ

و آن بانوى شجاع و با معرفتى كه او را در حضور معاويه به اين دو شعر، مدح نمود:

صَلَّى الْالهِ عَلى جِسْم تَضَمِّنُهُ قَبْرٌ فَاصْبَحَ فيهِ الْعَدْلُ مَدْفوناً

قَدْ حالَفَ الْحَقُّ لا يبْغى بِهِ بَدَلًافَصارَ بِالْعَدْلِ وَ الْايمانِ مَقْروناً

و آن مرد مسيحى كه آن شخصيت بزرگ آفرينش و آن

حديث بيدارى، ص: 27

يگانه نمايش كمال وجود محمدى را به اين جمله ستايش كرده است:

في عَقيدَتي انَّ عَلي بْنَ أَبي طالِب اوَّلُ عَرَبِي لازَمَ الرُّوحِ الْكُلِّيةِ فَجاوَرَها وَ سامَرَها؛

و آن شاعر پاك نهاد كه

سروده است:

ابردوش پيغمبر پاك راى خدا دست سود و خداوند پاى

و آن كه اين شرف و عزت را به اين بيان شرح داد:

النّبِى الْمُصْطَفى قالَ لَنالَيلَةُ الْمِعْراجِ لَمّا صَعِدَهُ

وَضَعَ اللهُ عَلى ظَهْرى يداًفَارانِى الْقَلْبَ انْ قَدْ بَرَّدَهُ

وَ عَلِى واضِعُ رِجْلَيهِ لى بِمَكان وَضَعَ اللهُ يدَهُ

همه و هريك به منقبتى از مناقب آن حضرت اشارتى كرده اند.

اين همه كه علما وحكما، چهارده قرن است كه از فضايل او گفته اند و تا علم و فضيلت و زهد و عدل و كمالات انسانى مورد ستايش است، آيندگان او را ستايش خواهند كرد.

و با اين قصايد و اشعار بى شمار وهزارها كتاب و مقاله كه پيرامون شرح شخصيت اين انسان اكمل و والا نوشته اند و همه داد سخن را داده اند، باز هم همانند روزهاى نخست براى گويندگان وانديشمندان، مجال سخن باز و بلكه بازترشده است.

همانطور كه در احاديث شريفه بيان شده است، على، عليه السّلام، معجزه اى است كه خداوند به رسول گراميش، خاتم الانبياء، صلّى الله عليه و آله و سلّم، عطا فرمود؛ معجزه اى كه از همه معجزات انبياى گذشته، بزرگتر و حيرت انگيزتر ست؛ و بجاست كه بگوييم اين سخن حضرت صادق، عليه السّلام، را:

الصورة الانسانية هى اكبر حجج الله على خلقه و هى الكتاب الذى كتبه بيده و هى الهيكل الذى بناه بحكمته و هى مجموع صورالعالمين و هى المختصر من العلوم فى اللوح المحفوظ،

بواسطه شخصيتى مثل على، عليه السّلام، بيان واقع و حقيقت مى شود.

با عالم بزرگ معتزله، ابن أبى الحديد، هم نوا شده، مى گوييم:

هوالنباء المكنون والجوهر الذى تجسد من نور من القدس زاهر

حديث بيدارى، ص: 28

و ذوالمعجزات الواضحات اقلهاالظهور على مستودعات السرائر

و وارث علم المصطفى و شقيقه اخاً و

نظير فى العلى والاواصر

الا انما التوحيد لولا علومه لعرضة ضليل و نهية كافر

پس، سزاوار است كه زمين ادب ببوسيم، و خداوند متعال را به نعمت ولايت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش، تا حضرت صاحب وقت و ولى عصر و مالك امر، مولانا المهدى، ارواح العالمين له الفداء، حمد وسپاس بگوييم:

الْحَمْدُللهِ الَّذي جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكينَ بِوِلايةِ اميرَالْمُؤْمِنينَ وَ الْائِمَّةِ الْمَعْصُومينَ سِيما خاتَمِهِمْ وَ قائِمِهِمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِمْ اجْمَعينَ.

حرر ذلك فى رجب المرجب 1417 ه-. ق و انا اقل من اناخ مطيته بفناء شيعة

شيعة اهل البيت، عليهم السّلام

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 29

موضوع: جشن نيمه شعبان/ تبريز

تاريخ: شعبان 1417 ه-. ق

هيأت محترم برگزاركنندگان مراسم نيمه شعبان- مسجد آيت الله انگجى، زيد عزّالله

السّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

نامه تبريك عيد سعيد ولادت مولى الورى، ولى الله اعظم، حضرت بقيةالله، ارواح العالمين له الفداء، با دو هديه گرانبها (كتاب مهدى، عجّل الله تعالى فرجه، مقتداى مسيح، عليه السّلام) و ويژه نامه (به انتظار خورشيد) زيارت و موجب خرسندى، بهجت و مسرت گرديد؛ بوسيدم و بوييدم و بر ديده نهادم.

از اينكه در تعظيم اين شعار دينى و بزرگداشت ميلاد فرخنده آن عزيز يگانه خدا و آن موعود انبيا و نشر فضايل و مناقب و احياى امر آن حضرت مساعى و كوشا هستيد و هر سال از سال گذشته اين مراسم ارزشمند و مقدّس را باشكوهتر و با معنويت بيشتر انجام مى دهيد، به همه آن برادران ارجمند تبريك و تهنيت عرض مى كنم. يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزاً عظيما.

اميد است انجام اين برنامه ها و نشريات و سخنرانيها و مديحه سراييها، كه موجب قوت بصيرت و معرفت و نجات از مرگ جاهلى است بيش از پيش همگان

را به اهداف عاليه و الهيه آن دادگستر حقيقى آشنا سازد.

اللهم عجّل فرجه و سهل مخرجه و اجعلنا من انصاره و شيعته و المجاهدين بين يديه و ارزقنا زيارته فى الدنيا و شفاعته فى العقبى.

در خاتمه در مظان اجابت، داعى و مستدعى دعا بوده و هستم.

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 30

موضوع: ميلاد امام مهدى، عليه السّلام

تاريخ: شعبان 1417 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

ستاد محترم بزرگداشت مراسم مقّدس نيمه شعبان، مسجد آيت الله انگجى تبريز!

السَّلامُ عَلي مَوْلانا صاحِبِ الْعَصْرِ وَ الزَّمانِ بَقِيةِاللهِ ارْواحُ الْعالَمينَ لَهُ الْفِداءِ وَ عَلي آبائِهِ الطّاهِرينَ وَ عَلي شيعَتِهِ الْمُتَمَسِّكينَ بِامْرِهِ وَ الْفائِزينَ بِوِلايةِ الْمُنْتَظِرينَ لِظُهُورِهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.

وَ السَّلامُ عَلَيكُمْ يا اخَوانِي الْاجِلّاءِ ايهَا الْقائِمُونَ بِاعْلانِ الْوُدِّ وَ الْوِلاءِ لِمُوْلانا عَلَيهِ السَّلامِ وَ تَعْظيمِ امْرِهِ وَ اعْلاءِ كَلِمَتِهِ يا لَيتَني كُنْتُ مَعَكُمْ فَافُوزَ فَوْزاً عَظيماً.

عزيزان من، شيفتگان و دلباختگان حجت خدا و موعود انبيا و اوليا، برادرانى كه هر سال در نيمه ماه مبارك شعبان، عهد و ميثاق خود را به وسيله مراسم مقدّسى كه بر پا مى كنيد، با مقام ولايت و امامت آن كهف امان و ولى يزدان تحكيم و تجديد مى نماييد، به دلها روشنى مى بخشيد و نا اميدان را به آينده درخشان جهان اميدوار نموده، بشارت و نويد مى دهيد و بر همه مى خوانيد و اعلام مى كنيد كه آينده زمين از آنِ صالحان و شايستگان و پيروزى از آن مؤمنان است.

روزگار رهايى و زمان خلاصى از ستم و ستمگران و مستكبران و روز نجات مستضعفان فرا مى رسد، حاكميت اسلام و احكام الله در سراسر عالم برقرار مى گردد و خداوند به واسطه عزيزترين بندگانش، كه وجودش مدار

بقاى عالم زمين و زمام است، جهان را پر از عدل و داد مى نمايد، بعد از آنكه از ظلم و جور پر شده باشد.

نامه تبريك شما را كه انوار ايمان از آن در تجلّى بود، زيارت كردم و بسيار مسرور و خوشحال شدم، هينئاً لكم هذه النعمة العظمى.

حقير نيز صميمانه ترين تبريكات خود را به مقدمتان و هر كس كه در اين آستان موفق به عرض ادب و خدمتى است، نثار مى نمايم و از خداوند متعال براى همگان در اين عصر غيبت و عصر امتحانات بزرگ الهى صبر، ثبات، استقامت و توفيق عمل به احكام دين و نجات از وقوع

در شبكات مفسدين و مبدعين مسألت دارم.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

با التماس دعا

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 31

موضوع: ولادت امام مهدى، عليه السّلام

تاريخ: شعبان 1417 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

السَّلامُ عَلَي الْمَهْدِي الّذي وَعَدَ اللهُ بِهِ الْامَمَ.

هر سال با اقبال نيمه شعبان، دلهاى شيعيان و چشم به راهان ظهور موفورالسرور حضرت صاحب الامر، مولانا المهدى، ارواح العالمين له الفداء، از شور وشوق ولايت و اشتياق شرف حضور و برقرارى حكومت جهانى اسلامى و نجات مستضعفان لبريز مى شود، و با برپايى مراسمى اين علاقه را اظهار و پيوند قلبى و ميثاق ايمانى، و تعهد خود را در عمل به وظايف و مسؤوليتهاى خطيرى كه درعصر غيبت، در ارتباط با اسلام و قرآن و ولايت اهل بيت، عليهم السّلام، دارند تجديد مى نمايند.

اين مراسم، اگر چه بيشتر يك سلسله برنامه هاى ظاهرى است، در باطن و حقيقت همه، اعلام حمايت از دين و حفاظت از ارزشها و سنتهاى اسلامى وطرفدارى از محرومان و مستضعفان و ستيز با مستكبر ان و ستمگران

است.

با اين برنامه ها همه حضور خود را در سنگرهاى جهاد و عمل و تلاش براى اعلاى كلمه اسلام و عزت و عظمت مسلمين و دفع مبدعين و ملحدين اعلام مى نمايند.

شهر مذهبى تبريز در اين برنامه هاى بامعنا و پر محتوا، همه ساله، علاقه كامل خود را به ولايت اهل بيت، عليهم السّلام، اظهار داشته و انتظار واقعى خود را از آن عصر عدالت جهانى و حاكميت كامل احكام الهى نشان مى دهد.

حقير با اعلام وصول لوح زيباى منتشر شده، از سوى مهديه، انصارالحسين، عليه السّلام، مسجد عربلر، زنجير زنان ميرچوپان، مسجد ميانه، مسجد توحيد، مسجد طه، پايگاه مقاومت شهيد قصاب، عبداللهى، مسجد سفيد بهار و مسجد آيت الله انگجى، از همه عزيزان اعضاى محترم اين هيأت هاى دينى و مذهبى و همكاران ايشان تقدير و تشكر نموده، از خداوند متعال توفيق عمل به وظايف و تعظيم شعاير و پاسدارى از حريم دين و مذهب را

براى همگان مسألت دارم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 32

موضوع: اهانت صهيونيستها به مقدسات عالم اسلام

ت- اريخ: صفر 1418 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

جهان اسلام از اهانت بسيار بزرگ و نابخشودنى صهيونيستها به مقام اقدس پيامبر عظيم الشأن خدا، حضرت خاتم الانبيا، صلّى الله عليه و آله و سلّم، غرق در التهاب اضطراب و خشم و نفرت و انزجار است.

حركت هاى اسلام ستيزى صهيونيسم، كه حمايتهاى بى قيد و شرط آمريكا، هر روز چهره قبيح و شنيع نو و تازه اى را از خود، نشان مى دهد، حركت عليه تمام اصول عاليه و استحقار و استضعاف عموم ملل و جوامع انسانى است.

آنچه در فلسطين اشغالى از اهانت به مقدسات شريفه مسلمين اتفاق افتاده، اهانت به مجد و شرف و عزت

همه انسانها است؛ همه بايد در برابر اين وحشى گرى ها بپاخيزند و جهانيان را از كبر و تفرعن و برترى جويى صهيونيزم نجات دهند. اين اهانت بزرگ، از اين دشمنان خدا، بى سابقه نيست. آنان نسبت به پيامبر بزرگ خدا، حضرت مسيح، عليه السّلام، همواره با وقيح ترين اهانتها، مواضع پست و پليد خود را نشان داده، به آن ملتزم بوده و هستند، تسليم و خضوع عالم مسيحيت و سكوت كليسا در برابر آنها و پشتيبانى دولت هاى مسيحى، آنهارا جسورتر ساخته كه پا را از مقام اقدس مسيح فراتر گذارده، به مقام اقدس پيامبر اعظم اسلام جسارت و اهانت مى نمايند.

اگر مسيحيت و كليسا و اگر حتى آمريكا، با همه دعوى استعلالى كه دارد، در استضعاف صهيونيزم قرار گرفته و ننگ تبعيت و بردگى آنها را پذيرفته اند، مسلمانان غيور در سراسر جهان با تمام توان و قدرت اين برنامه هاى ضد انسانى صهيونيزم را محكوم كرده، تازوال و نابودى رژيم غاصب فلسطين براى مقاومت و عمل ايستاده اند.

ما از عموم مسلمانان جهان، از سران دينى و رهبران فكرى، از علماى حرمين شريفين، از زعماى جامع ازهر، اساتيد دانشگاهها، و دانشجويان عالم اسلام

حديث بيدارى، ص: 33

مى خواهيم در برابر اين حركت بسيار موهن اقدام نمايند و با تدابير لازم براى نجات فلسطين و قدس شريف از سلطه صهيونيزم، تكاليف اسلامى و انسانى خود را انجام دهند و بالاخص از حكومتهاى كشورهاى مسلمان نشين، از آنها كه باب مصالحه با رژيم غاصب فلسطين را گشوده و از آنها كه اخيراً به فكر برقرارى روابط اقتصادى با آنها افتاده اند، از آنها كه به صورت علنى يا سرّى مرتبط هستند يا معاهده نظامى با آنها بسته اند، مى خواهيم كه

احساسات و عقايد ملتهاى خود را محترم شمارند، در برابر اين اهانت عكس العمل نشان داده، رسماً روابط خود را با آن رژيم قطع نمايند.

در خاتمه عزّت و سربلندى و مزيد مجد و عظمت مسلمانان را از خداوند قادر متعال مسألت دارم.

وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ 21]

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 34

موضوع: ولادت امام مهدى، عليه السّلام

تاريخ: شعبان 1418 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

الْحَمْدُلِلّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِي لَوْلا انْ هَدانَا اللهُ وَ صَلَّي اللهُ عَلي رَسُولِ اللهِ وَ آلِهِ اوْلِياءِ اللهِ سِيما مَوْلانا بَقِيةِاللهِ.

قالَ اللهُ تَعالى: وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْارْضَ يرِثُها عِبادِي الصّالِحُونَ.[22]

مراسم شكوهمند تعظيم عيد بزرگ نيمه شعبان، ولايت يگانه منجى عالم، موعود انبيا و اوصياى صفى، صاحب زمان و كهف امان، حضرت بقيةالله، ارواح العالمين له الفداء، براى عموم شيعيان و دوستان آن ولى يزدان، فرصتى بسيار مبارك و ارزنده است كه در آن ضمن كسب شرف مشاركت در تجليل بزرگداشت اين زاد روز عزيز و يوم الله مبارك و حضور در مجالس روحانى و اجتماعات ولايى، نورانى و برنامه هاى جشن و شادمانى، وضع ارتباط معنوى با آن حضرت و مرتبه مطابقت و موافقت اخلاق، اعمال، رفتار شخصى و اوضاع اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى را با انتظاراتى كه آن برگزيده خداوند متعال از شيعيان و دوستان خود دارند بررسى نمايند.

سعادتمند آن شخص و جامعه اى است كه در اين محاسبه و در تحصيل رضايت خاطر انور آن حضرت موفّق باشد.

به اين مناسبت حقير براى كسب افتخار مشاركت در اين جشنِ مربوط به امام منتظر، حضرت ولى عصر، عج الله تعالى فرجه الشريف، و

توجه به حقايق و معانى انتظار ظهور، اين چند كلمه را خدمت برادران و خواهران ايمانى تقديم مى دارم.

اميد است انوار معانى آن، كه از مشكات قرآن مجيد و احاديث شريفه در لمعان است، بر نورانيت قلوب مؤمنين و مؤمنات بيفزايد.

عزيزان من، شماييد كه همه ساله به افتخار شركت در مراسم اين جشن بزرگ نايل مى شويد و با چراغانيها

حديث بيدارى، ص: 35

و تزيين بازار و خيابان و مساجد و حسينيه ها و تشكيل مجالس سخنرانى و بيان فضايل و مناقب و انشا و انشاد و سرودن و خواندن اشعار و قصايد و مدايح، ولايت وارادت خود را به آن آستان فرشته پاسبان اظهار مى داريد و با ضيافتها واطعام و تبريكات بر نشاط روحى و ايمانى خود و ديگران مى افزاييد و به شيعه بودن خود مى باليد و از طول مدّت هجران و درد فراق ناله مى زنيد و اشك مى ريزيد و آن حضرت را مى خوانيد و يابن الحسن، يابن الحسن مى گوييد.

بر همه شما درود و وسلام و رحمت خدا باد! و اين شور و شوق و شعور و اين حال و اين احساسات و اين درك و آگاهى و سير در ملكوت ولايت مبارك باد!

خداى را سپاسگزار و شاكر باشيد كه دلهاى شما را سرشار از معرفت امام زمان، عليه الصلوة و السّلام، نمود و از مرگ جاهليت نجات بخشيده و به سر منزل حقيقت و ايمان و معرفت حجّت تامه بالغه دوران و كلمه كامله باقيه سبحان، هدايت فرموده است.

وظايفى را كه شما و هر مؤمن و مؤمنه منتظر ظهور و يوم الموعود دارد، نصب العين قرار دهيد و همه همّ و همّت خود را در

انجام اين تكاليف صرف نماييد.

عصر غيبت، عصر امتحان و آزمايش، عصر تمحيص و تلخيص است.

سعادتمندان و مؤمنانى كه در ايمان ثابت قدم مى باشند، و در اين مكتب انسان ساز غيبت، خود را مى سازند، حوادث گوناگون و فشارها و سختى ها آنها را تكان نمى دهد و ايمانشان را متزلزل نمى سازد؛ مانند كوه در برابر بادهاى تند و شديد پايدار وبرقرارند و از افراد سست ايمان و ضعيف الاراده، جدا و ممتاز مى گردند.

هر چه تمسك به دين و ديندارى دشوارتر شود و با انواع محروميتهاى ظاهرى توأم گردد، ايمان و تعهّد آنها قوى تر مى گردد و صدق و راستى احاديثى كه در آنها از وقايع دوره غيبت، از شيوع بعضى معاصى و ملاهى و غنا و موسيقى، از وضع بعضى جوانان و بانوان، از اختلاط زن و مرد و امور ديگر خبر داده اند، بر ايشان روشن تر مى شود.

در آن شرايط كه بر حسب بعضى روايات، تا آنجا نگهدارى دين سخت و دشوار مى شود كه مانند نگهداشتن آتش در كف دست مى شود، يا چنانكه در حديث ديگر است:

حديث بيدارى، ص: 36

انَّ لِصاحِبِ هذَا الْامْرِ غَيبَةً الْمُتَمَسِّكُ فيها بِدينِهِ كَالْخارِطِ لِلْقِتادِ.[23]

در اين عصر غيبت، مردمان ثابت الايمان، ثواب كسانى را دارند كه در پيش روى رسول اعظم اسلام، صلّى الله عليه و آله و سلّم، با شمشير جهاد مى نمودند و به قدرى بلند پايه هستند كه پيغمبر اكرم، صلّى الله عليه و آله و سلّم، ايشان را برادر خود خوانده و به ديدارشان بر حسب احاديث، اظهار اشتياق فرموده است.

مؤمنان به غيبت و حزب الله، منتظران حقيقى ظهور و حكومت جهانى و اسلامند كه در احاديث شريفه فرموده اند:

اولئِكَ هُمُ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شيعَتُنا صِدْقاً

وَ الدُّعاةُ الي دينِ اللهِ وَ جَهْراً اولئِكَ الَّذينَ يؤْمِنُونَ بِالْغَيبِ ثُمَّ اولئِكَ حِزْبُ اللهِ الا انَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.[24]

و بر حسب حديث شريف

الْمُنْتَظِرُ لِامْرِنا كَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ في سَبيلِ اللهِ،[25]

مانند كسى هستند كه در راه خدا به خون خود غلتيده باشد.

اينها همه فضايل شما شيعيان، زنان و مردان منتظر و متعهد و ملتزم به احكام و وفادار به امام زمان، عليه السّلام، است. به هوش باشيد و از اين فضايل پاسدارى كنيد.

مبادا تحت تأثير تلقينات سوء و الفاظ فريبنده، مثل رفع تبعيض جنسى با حكومت ملى و مردمى، تسليم خود را به احكام الهى از دست بدهيد، يا از تحت حكومت الله و حكومت قرآن و امام زمان، عليه السّلام، خارج شويد.

حقوق بشر و انسانها و مرد و زن همان است كه خداى بشر، خداى زن و مرد، معين فرموده است؛ غير از آن همه ضلالت، گمراهى، فساد و تباهى و سير به سوى زندگى حيوانى است.

حديث بيدارى، ص: 37

هر زن و مرد و پير و جوان كه هر كدام از احكام خدا را قبول نداشته باشد، يا چون مخالف فرهنگ بى بند و بار غرب است، مناسب وضع زمان نداند، ايمانش مخدوش مى شود و همين است كه در احاديث شريفه وارد است كه «در عصر غيبت صبح مى كند شخص مؤمن در حال ايمان، و شب مى كند در حالى كه از دين خارج شده است».

بخصوص به جوانان و بانوان سفارش مى كنم كه مواظب باشند تا آنها در مسايلى كه برخى مى خواهند احكام اسلام را با فرهنگ غرب و لاييك و لادينى و حكومت مردم بر مردم تطبيق و تأويل كنند، به اشتباه نيفتند. اينها دوره

جاهليت ديگر را پى ريزى مى نمايند.

دوره غيبت بر حسب روايات به درازا مى كشد تا حدّى كه حضرت اميرالمؤمنين، عليه السّلام، مى فرمايد:

ما اطْوَلَ هذَا الْعِناءِ وَ ابْعَدَ هذَا الرَّجاءِ.[26]

انسانها در مسير تحولات شگرف و تغييرات بنيادى، مكتبها و نظامهاى گوناگون را تجربه مى نمايند و همه را براى تأمين سعادت عمومى بشر فاقد شرايط لازم مى يابند و از برقرارى قسط و عدل، عاجز و ناتوان مى بينند و هر چند عالم پر از ظلم و جور و فساد و نا امنى و تباهى مى گردد، اما به حكم الشَّي ءُ اذا جاوَزَ حَدُّهُ انْعَكَسَ ضِدّه، جوامع بشرى براى برقرار شدن آن نظم الهى- اسلامى و حكومت عدل واحد جهانى آماده مى شوند و با ظهور آن حضرت، جهان به نقطه كمال و ذروه ارتقا نايل مى شود.

دوستداران آقا و منتظران ظهور! عصر غيبت، عصر عمل و كار و تحمل مسؤوليت و انجام وظيفه وعصر مقاومت و حركت و استقامت و صبر و شكيبايى در امر دين است.

در ارتباط با تعظيم شعاير، با اعلاى كلمةالله، با تبليغ اسلام، با فراهم كردن موجبات استقلال سياسى، اقتصادى و فرهنگى و رهايى از وابستگى به كفّار و با شكوفايى علم و صنعت و بسط و نشر تعليم و تربيت و امر به معروف و نهى از منكر و تعاون بر نيكى و تقوا و رسيدگى به وضع مستمندان و قضاى حوايج نيازمندان و دستگيرى از افتادگان و دفاع از مرزها و ثغور جغرافيايى وطن اسلامى و حدود فكرى و

حديث بيدارى، ص: 38

عقيدتى و رفع بدع و رويارويى با اهل شكوك و شُبَه ومبارزه با مظاهر فساد و ملاهى و هتك احترام احكام الهى همه مسؤوليم و همه

مسلمانان متعهدند، و اين شما و همه شيعيان و منتظران ظهوريد كه بايد با كار و كوشش براى حصول اهداف اسلام تلاش نماييد.

مسلماً بايد در برابر جريانهاى ضدّ ارزشهاى اسلامى موضع گيرى مناسب و منطقى و مؤثر داشته باشيد.

در هر كارى كه وارد مى شويد، با هر حزب و جمعيت همصدا مى شويد؛

با هر رأيى كه به صندوقهاى رأى مى ريزيد، مسؤوليد و مسؤوليت شما در اين امور كه در نهايت، مربوط به كلّ جامعه مسلمانان و اسلامى مى شود، بسيار شديد است.

خطى كه به عنوان خط روشنفكر وبى تعهد به سنن و مبادى اسلامى و تقليد از مكاتب و نظامهاى غربى ترويج مى شود، به سوى اسلام نيست و به خدا و قرآن و رضايت امام زمان، عجل الله تعالى فرجه الشريف، منتهى نمى شود.

اشتباه نكنيد، بخصوص جوانان و بانوان اين خط را بشناسيد كه خط استعمار و استضعاف و استكبار است؛ خط اختلاط زن و مرد و خط تغيير شخصيت و استقلال اسلامى جامعه و بى التزامى به احكام خداست.

خطراتى كه جوامع اسلامى را تهديد كرده و تا حد زيادى، بسيارى از جوامع را در ورطه ضعف و زبونى و اطاعت از كفار گرفتار كرده، شناسايى كنيد و نگذاريد جامعه ما و نسل جوان عزيز ما به آن مبتلا شوند.

عصر غيبت، عصر تكليف است؛ عصر اقدام و عمل و عصر اميد به آينده و پيروزى حق بر باطل است.

منتظر باشيد و عمل كنيد كه خداوند مى فرمايد:

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيري اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ 27]

والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 39

موضوع: عزادارى و سوگوارى حضرت سيدالشهدا، عليه السّلام

تاريخ: محرّم 1419 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

ذلِكَ وَ

مَنْ يعَظِّمْ شَعائِرَ اللهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَي الْقُلُوبُ.[28]

از بزرگترين شعاير تشيع و ولده اهل بيت، عليهم السّلام، اقامه مراسم عزادارى و سوگوارى براى حضرت سيدالشهدا، ابى عبدالله الحسين، عليه الصلوة و السلام و كحى اله ابصارنا بتراب مقدم زوار حرمه، مى باشد.

اين شعاير، شعاير الله، شعاير اسلام، شعاير مجد و عظمت موحدين و خداپرستان و معالم انسانيت است.

تعظيم اين شعاير هر چه با شكوهتر انجام شود، دلها را بيشتر و بيشتر به خلوص نيت، صبر، استقامت و فداكارى در راه احياى حق و اعلاى كلمه اسلام مايل مى سازد و ظلم و استبداد و شرك و استضعاف را محكوم مى نمايد.

مكتب جهاد و مدرسه عظمتهاى انسانى در اين شعاير زنده مى شود و فرياد حسينى

انّي لا ارَي الْمَوْتَ الَّا السَّعادَةً وَ لَاالْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ الّا بَرَماً،[29]

بدنهاى مستكبران را مى لرزاند وار كان استكبار آنان را منهدم مى سازد.

شعايرى كه به انسانها در طول تاريخ درس مى دهد كه سربلند عزيز و با افتخار زندگى كنيد و به ذلت و پستى و هر چه دون شأن انسانيت است، تن در ندهيد و همگان و هميشه ودر هرجا و هر مكان، با بزرگ مجاهد آل محمد، صلوات الله عليهم اجمعين، و رهبر آزاد مردان جهان، ابوالشهدا و سيد الاحرار و همصدا، شعار

حديث بيدارى، ص: 40

هَيهاتَ مِنَّاالذِّلَة[30]

را تكرار كنيد و به خوارى و دون همتى گردن ننهيد كه على، عليه السّلام، امير مؤمنان، پدر بزرگوار حسين، عليه السّلام، فرمود:

الا حُرٌّ يدَعُ هذِهِ اللُّماظَةَ لِاهْلِها انَّهُ لَيسَ لِانْفُسِكُمْ ثَمَنٌ الَّا الْجَنَّةَ.[31]

اگر مى خواهيد به پيشتازان صحنه شهادت كربلا تأسى كنيد، خود را به غير از خدا و ثواب خدا و بهشت خدا نفروشيد.

اين شعاير به هر صورت وهر

مظهر و جلوه اى اقامه شود، مقدس است و برگزاركنندگان آن مورد ستايش و تحسين خواهند بود. با اين شعاير مى توان دعوت اسلام را بيش از پيش جهانى كرد و دنيا را مجذوب حقايق اين دين حنيف نمود.

بطور يقين، حضرت بقيةالله، ارواح العالمين له الفداء، در بعضى از اين مراسم شركت فرموده و با عزاداران حسين همكارى كرده اند.

بديهى است اين مراسم و شعاير بايد در هر چه بيشتر از ريا و شوايب هر گونه عملى نامشروع و حرام پاك و منزه باشد و همه جلوه هاى آن، جلوه هاى حمايت از حق و امر به معروف و نهى از منكر و كوبيدن باطل و گناه و معصيت باشد.

سَلامُ اللهِ وَ سَلامُ جَميعِ انْبِيائِهِ وَ مَلائِكَتِهِ عَلي مَوْلانا ابي عَبْدِاللهِ الْحُسَينِ وَ عَلي اوْلادِهِ وَ اهْلِ بَيتِهِ وَ اصْحابِهِ وَ انْصارِهِ وَ عَلي زُوّارِهِ وَ شيعَتِهِ حَشَرَنَا اللهُ في زُمْرَتِهِمْ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرينَ صَلَواتُ اللهِ عَلَيهِمْ اجْمَعينْ.

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 41

موضوع: شخصيت امام على، عليه السّلام

تاريخ: رجب 1419 ه-. ق

كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست كه تر كنند سر انگشت و صفحه بشمارند

انشاى قصايد و اشعار و تأليف كتاب در مناقب و فضايل حضرت مولى الموحدين، اميرالمؤمنين، عليه الصلوة و السّلام، از عصر رسالت و نيمه اول قرن يكم هجرت آغاز گرديد و الى زماننا هذا، چهارده قرن است كه اين شيوه پسنديده ادامه دارد و تا جهان از رجال بزرگ فضيلت و انسانيت و اسوه هاى كمال و عظمت و مردان الهى تقدير و تعظيم دارد، ادامه خواهد داشت و تأليف كتاب و انشاء اشعار در اين موضوع، پايان نخواهد يافت.

دانشمندان محقق و نويسندگان متتبع و

علما و ارباب علوم و فنون اسلامى، در اين ميدان همواره حضور داشته و اين رشته تأليف را بى انقطاع ادامه داده و هر كدام به اميد كسب افتخار و نيل به اجر ثواب، بضاعت علم و تحقيق خود را هر چند كه بسيار ثمين و گرانبها بوده، با كمال مسكنت و خجلت در پيشگاه چاكران و ملازمان درگاه آسمان جاه آن حضرت، نثار كرده و با عرض ان الهدايا على مقدار مهديها زمين معذرت و ادب بوسيده اند.

شمار اين كتابها از ده ها هزار بيشتر و بيشتر است كه بديهى است اين خود، ثروت علمى و معنوى بى نظيرى است كه از بركت وجود كثيرالبركات امام اميرالمؤمنين، عليه السّلام، فراهم شده است و سزاوار است كه ويژه اين موضوع ارزشمند، كتابخانه هايى تأسيس گردد.

نواحى متعدد عظمتهاى على، آن تجسّم بندگى و عبوديت خالص خدا، و بخشهاى گوناگون و بلكه متضاد مناقب و فضايل و مواقف آن حضرت، همه در كتابها مضبوط و محفوظ مانده است. على و ما انزل فيه من القرآن؛ على و ما ثبت له من الشئون و المقامات بالسنة؛ على و ما صدر منه من المعجزات؛ على و مواقفه و بطولاته فى الغزوات.

على و تضحياته فى سبيل اعلاء كلمة الاسلام؛ على و

حديث بيدارى، ص: 42

اخبار از مغيبات و گذشته و آينده زمان؛ على و علم به عوالم غيب؛ على و علم به شرايع و احكام اسلام؛ على و زهد و پارسايى و پرهيزگارى؛ على و علوم عالى الهيات؛ على امير فصاحت و بلاغت و كلام؛ على و عبادت و خوف از خدا و شب زنده دارى؛ على و عدالت و دادستانى و دادگسترى؛ على و حكومت و زمامدارى؛ على و

فروتنى و بردبارى؛ على در خدمت و نصرت دين خدا و رسول خدا؛ على امام المتقين و زوج سيدة نساء العالمين؛ ابوالارامل و الايتام و المساكين؛ على؛ و على؛ و على؛ و ...

اين ها و بيشتر و بسيارتر از اين ها، همه نواحى عظمت وجود و على اعظم آيات الهى و اظهر معجزات حضرت رسالت پناهى، صلّى الله عليه و آله و سلّم، است كه در اين كتابها بازگو شده و علماى توانا و نويسندگان بزرگ و فرزانگان برجسته و نبغاء عالم علم پيرامون آنها قلم فرسايى كرده و با اين همه كه گفتند و نوشتند، باب ابراز بلاغت و تأليف و تصنيف و ايراد خطابه و سخنرانى در فضايل و مناقب آن حضرت، هم چنان بر روى دانشمندان و فضلاى دوران باز است و هر كسى در اين باغ پهناور وارد مى شود، به ميوه اى تازه دست مى يابد؛ كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء تؤتى اكلها كل حين باذن ربها.

رشته تأليف و تصنيف، درباره شئون و عظمتهاى على، عليه السّلام، نه فقط سرتاسر عالم اسلامى را از شرق تا غرب و از سنّى و شيعه گرفته، بلكه قلوب بيگانگان را به اين شخصيت ممتاز متوجه نموده و نويسندگان و مؤلفان آن را به مدح و ستايش و تأليف كتابها برانگيخته است.

آرى، آنان نيز به اين كه شناختى از على دارند و مثل كتاب الامام على صوت العدالة الانسانية، مى نويسند، افتخار و مباهات دارند.

علما و محدثين بزرگ اهل سنت علاوه بر كتابهايى كه در آن فضايل متعدد آن حضرت را برمى شمارند، تا همين عصر، اين رشته را ادامه داده اند؛ مانند شرقاوى، كه كتاب على امام المتقين، در دو جلد را مى نگارد.

آرى، علاوه بر

اينها در خصوص برخى از فضايل آن حضرت، مثل حديث طير مشوى و حديث رد شمس و حديث انا مدينة العلم و حديث منزلت و حديث ولايت (حديث غدير) كتاب ويژه نوشته اند و جالب اين است كه برخى از اين كتابها در مجلدات متعدد، تأليف شده است.

حديث بيدارى، ص: 43

يك رشته از تأليفات اهل سنّت، به نام مناقب است؛ مثل مناقب احمد بن حنبل، صاحب مسند و پيشواى حنابله، مناقب خوارزمى و مناقب ابن المغازلى و ديگران.

و رشته ديگر، به نام خصايص است كه يكى از مشهورترين آنها، خصايص نسايى معروف، صاحب كتاب سنن نسايى است كه از صحاح اهل سنّت است. اين كتاب چندين مرتبه به طبع رسيده و در دسترس همگان است و اخيراً اگر چه دستهاى مرموز وهابيت، به اسم تحقيق رجال بعضى احاديث آن را به گمان خود، به تهمت گرايش به تشيع و حبّ اهل بيت، عليهم السّلام، مجروح قلمداد كرده است، اما اهل فن مى فهمند كه اين تلاش صرفاً براى دشمنى با اهل بيت پيغمبر، صلّى الله عليه و آله و سلّم، است. چون در نسبت اصل كتاب، به مثل نسايى نتوانستند حرفى بزنند، بعضى رجال و اسناد را مورد ايرادات قرار داده اند. حتّى بعضى رجال را، كه به قول خودشان از رجال شيخين؛ يعنى بخارى و مسلم، يا يكى از آنها است نيز زير سؤال برده و با اين نادانى آن دو كتاب به قول خودشان صحيح را هم از اعتبار انداخته اند.

به هر حال، ليس هذا اول قارورة كسرت فى الاسلام، اينها پيروان بنى اميه و اتباع معاويه و يزيد و وليد و حجاج و زياد و اين طواغيت و نواصب

و دشمنان على، عليه السّلام، هستند و گفتارشان درباره احاديث فضايل اميرالمؤمنين، عليه السّلام، در ميزان عالمان به علم حديث و مسير آن، وزن و ارزشى ندارد.

بعد از اين مقدمه، كه على رغم آنكه مى خواستيم مختصر شود، فى الجمله طولانى شد، مسرّت وافر و تقدير بسيار خود را، خدمت فاضل ارجمند و شاعر اهل بيت، عليهم السّلام، و محقق گرانمايه، جناب آقاى حاج ميرزا محمّد حسن مدرسى فتحى، دامت توفيقاته، كه در شرح كتاب خصايص نسايى و بررسى مطالب آن، كتابى مفصّل و مشحون به فوايد جليله و نكات كثيره مرقوم داشته اند، تقديم مى نماييم.

اگر چه براى حقير تا حال توفيق حاصل نشد كه چنان كه شايسته است، از آن استفاده نمايم، امّا به مقدارى كه از سبك نگارش كتاب و كثرت تتبع نويسنده، اطلاع پيدا كردم آن را مفيد و گرانسنگ مى يابم. اميدواريم مورد استفاده همگان قرار گيرد.

بديهى است هر كجا توضيحاتى و حتّى ايرادى باشد، كه انشاءالله نخواهد بود، شخص مؤلف محترم پاسخگو و

حديث بيدارى، ص: 44

براى اداى توضيح آماده اند. امثال ايشان در جامعه ما، براى ديگران، مخصوصاً اقران و امثال خودشان، حجّت هستند.

از خداوند متعال مسألت دارم كه ايشان را مشمول عنايات و توجهات خاصه حضرت بقيةالله ارواح العالمين له الفداء، قرار دهد.

زاد الله في توفيقاته و كثر في الفضلاء و المؤمنين امثاله.

و السّلام عليه و على اخواننا المؤمنين

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 45

موضوع: ميلاد امام زمان، عجل الله تعالى فرجه الشريف

تاريخ: شعبان 1419 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

السَّلامُ عَلَى الْمَهْدِى الَّذى وَعَدَاللهُ بِهِ الْامَمَ.

سلام بر حضرت مهدى، موعود انبيا و خاتم اوصيا و مطلوب اصفيا، امام وقت و صاحب عصر، بقيةالله فى الارضين، محبوب ملائكه مقرّبين، فاتح حصون مستكبرين، معزّالاسلام

و المسلمين، نجات بخش مقهورين و مستضعفين، مقصود از فَمَنْ يأْتيكُمْ بِماء مَعين 32] و مصداق وَ كُلَّ شَي ء احْصَيناهُ في امام مُبين،[33] نور ابصار سالكين، شمع محفل ارباب يقين، نخل بلند بوستان موحّدين، نهال برومند روضه «طه» و «يس»، دادگستر راستين، امين خدا و امان اسيران زمين، شرف اولياى صالحين، خلف انبياى مرسلين، قطب جهان و كهف حصين، غياث المضطرالمستكين.

حضرت حجت، ولى عصر، ختم هشت و چارعدل يزدان، نور تابان، رحمت پروردگار

غوث اعظم، فخر آدم، پيشواى دين پناه عدل قرآن، روح ايمان، مهر چرخ اقتدار

حافظ شرع نبى، معنايى از نَأْتِ بِخَير[34]

آيت عظمى، جمال الله فخر روزگار

سَلامُ اللهِ تَعالي عَلَيهِ وَ عَلي ابائِهِ الطّاهِرينَ ثُمَّ السَّلامُ عَلَيكُمْ يا مَعْشَرَ الشّيعَةِ، يا ايتُهَا الْفِئَةُ الْمُؤْمِنَةُ وَ الْفِرْقَةُ النّاجِيةُ بُشْري لَكُمْ، ثُمَّ بُشْري وَ طُوبي لَكُمْ، ثُمَّ طُوبي فَانْتُمْ فِئَةُاللهِ تَعالي وَ حِزْبُهُ وَ الْفائِزُونَ بِكَرامَتِهِ وَ الْمُتَشَرِّفُونَ بِوِلايةِ وَلِيهِ الَّذي بَشَّرَ بِظُهُورِهِ الْامَمَ فُزْتُمْ وَ اللهِ فَوْزاً عَظيماً هَنيئاً لَكُمْ ثُمَّ هَنيئاً لَكُمْ هذِهِ السَّعادَةِ الْعُظْمي وَ الدَّرَجَةِ الْكُبْري.

سلام بر ماه شعبان، سلام بر شب نيمه شعبان، سلام

حديث بيدارى، ص: 46

بر بامداد روز ميلاد، سلام بر آن مادرى كه پيامبران عالى قدر خدا، مردم را به نوزاد اوبشارت دادند، سلام بر نرگس، ملكه عظماى جهان و سلام بر حضرت امام حسن عسكرى، عليه السّلام.

سلام بر شما شيعيان و منتظران ظهور، سلام بر عزيزانى كه ماه شعبان را گرامى مى دارند و زادروز حجت خدا، ارواح العالمين له الفداء، را با شكوه و عظمت و شوق و ذوق استقبال مى كنند و با مراسمى كه بر پا مى كنند، پايدارى، استقامت و ارادت خود را به آقا و مولاى

خود اعلام كرده، وفادارى خود به اسلام و پاسدارى از ارزشها و سنتهاى دينى و مذهبى را به دنيا نشان مى دهند و دشمنان را از اينكه بتوانند در اين صف منتظران بيدار دل و مؤمنان غيرتمند و ملتزم به احكام اسلام رخنه نمايند، مأيوس مى سازند.

گوارا باد بر شما اين حسن اعتقاد و قوت ايمان! گوارا باد بر شما اين درك و فهم از انتظار ظهور! و گوارا باد بر شما اين شعور و احساسات!

شما گروه خدا و حزب الله حقيقى هستيد، بر راه و عقيده و روش خود استوار و ثابت باشيد و دين خدا را يارى كنيد و آقا و مولاى خود را از خود، شاد و مسرور سازيد.

عزيزان دين و عزيزان خدا و جوانان اسلام و فرزندان قرآن! در اين عصر غيبت، در برابر اين همه دشمنانى كه مى خواهند به اسلام ضربه بزنند و در برابر اين همه كيد و مكر و سياستهاى مكارانه و اين همه هجوم فرهنگى و الحادى و اسلام زدايى و اين تبليغات شوم، شما جوانان غيرتمند مسلمان هستيد كه بايد از اسلام دفاع كنيد و اين توطئه ها را بى اثر سازيد.

تلاش دشمن اينست كه تعهّد ما را به احكام كم رنگ و ضعيف سازد؛ آنها زن و مرد مسلمان، جوان مسلمان، دانشجوى مسلمان و مدرسه و دانشگاه مسلمانان را هدف قرار داده اند و مى خواهند سنگرهاى فرهنگى و علمى ما را تصرّف كنند و آن را از اسلام و از افتخار به گذشته هاى مسلمين خالى كنند. به اسم مليت و قوميت و تمدن منهاى اخلاق و معنويات، و به بهانه حمايت از آزادى و عدالت و به نام دفاع از حقوق

بانوان و روشنفكرى و بهانه ها و عناوين فريبنده و گمراه كننده ديگر، به معنويت و اسلاميت ما حمله مى كنند. آنان از اين موج اسلام گرايى كه درياى

حديث بيدارى، ص: 47

متلاطم جامعه ميلياردى اسلام را فرا گرفته و زن و مرد را براى بازگشت به عزّت ديرين بسيج كرده، كه در مثل كشور تركيه، با وجود ارتش لاييك و ضد اسلام، آن گونه شخصيت اسلامى خود را ابراز مى دارند، هراسناك مى باشند و از شور وشوقى كه در مسلمانان به حاكميت اسلام، به بازگشت بانوان به حجاب و حشمت اسلامى مى بينند، به وحشت افتاده، در برابر مسلمانان بيدار و متعهّد از هيچ گونه توطئه و تحريكى دست بر نمى دارند؛

تجديد قدرت اسلام در تركيه، فلسطين، الجزاير، ازبكستان، قرقيزستان، آذربايجان، چچن، داغستان و تاتارستان و ديگر نقاط جهان، خواب آرام را از دشمنان اسلام ربوده و تلاش ملل اسلامى براى پاره كردن زنجيرهاى سلطه و استكبار شرق و غرب، اجتماع در زير لواى اسلام آنها را سخت پريشان ساخته است.

در اين شرايط حساس وظيفه شما منتظران ظهور و شيعيان امام عصر، ارواحنا فداه، مخصوصاً شما جوانان عزيز، بسيار حسّاس است.

اميد است كه همگان مسؤوليتهايى را كه در برابر اين تحريكات شوم و توطئه هاى فرهنگى و سياسى داريم، درك كنيم و مواضع اسلامى خود را حفظ نماييم و ترقى و تعالى جامعه اسلامى را در علم و صنعت و اخلاق و فضايل و خودكفايى و بى نيازى از بيگانگان، وجهه همت قرار دهيم.

نگذاريم كه شخصيت اسلامى ما را با گرايش به سوى چپ و راست و ترويج فحشا و فساد و تأسيس مراكز لهو و لعب و اشتغال به كارها

و سرگرميهاى عمر بر باد ده، همراه با تبليغ اختلاط زن و مرد و رواج موسيقى و ملاهى و مناهى ديگر تغيير دهند و به سرنوشت اندلس و اسپانيا گرفتار كنند.

همه بايد با زبان، با مال و با هر امكانى كه در اختيار داريم و جهاد در سنگرهاى اسلام، از مرزهاى فكرى و عقيدتى اسلامى حفاظت كنيم و در نيمه شعبان اين مسايل را بررسى نماييم.

به اميد رشادتها و جوان مرديهاى جوانان غيور مسلمان و فرزندان عزيز اسلام و قرآن؛

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيرَي اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنونَ 35]

و السّلام عليكم و رحمة الله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 48

موضوع: فرا رسيدن ماه مبارك رمضان

تاريخ: رمضان 1419 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

يا ايهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ.[36]

سلام بر ماه مبارك رمضان؛ سلام بر روزه داران؛ سلام بر ميهمانان خدا؛ سلام بر مردان و زنانى كه در اين ماه خودسازى و رياضت و تربيت و جهاد با نفس، در اين ماه دعا و ستايش و نيايش، در اين ماه پرواز از عوامل حيوانيت به مراتب بلند روحانيت و معنويت و درجات حقيقى انسانيت، سرعت و سير و حركت خود را به سوى خدا شتاب مى دهند و كمالات بيشتر و مقامات بالاتر و بالاتر را مالك مى شوند، و از درك رحمت و بركت و مغفرت خدا وتشرّف به ضيافت خدا، لذت مى برند و كلام دلنواز پيامبر عظيم الشأن خدا، صلّى الله عليه و آله و سلّم، را به گوش دل مى شنوند و خود را سرافراز و سربلند مى بينند؛

هُوَ شَهْرٌ دُعيتُمْ فيهِ الي ضِيافَةِ اللهِ وَ جُعِلْتُمْ فيهِ

مِنْ اهْلِ كَرامَتِ اللهِ انْفاسُكُمْ فيهِ تَسْبيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فيهِ عِبادَهُ وَ عَمَلُكُمْ فيهِ مَقْبُولٌ.[37]

با الفاظ و بيانات و سخنان ما هر چه هم بليغ و رسا باشد، حق بيان فضايل بسيار و فوايد بى شمار

حديث بيدارى، ص: 49

اين ماه ادا نمى شود.

ماه عبادت، ماه عروج و صعود، ماه تربيت و مدرسه و دانشگاه عام الهى است كه همه از پير و جوان و زن و مرد و عالم و جاهل و اقشار و اصناف مختلف در سرتاسر جهان اسلام، در كلاسهاى آن حضور مى يابند و فيض آن جهانى و همگانى است؛ فَالشَّقِي مَنْ حُرِمَ غُفْرانَ اللهِ في هذَا الشَّهْرِ الْعَظيمِ.[38]

مسلمانان در اين ماه، با حضور بيشتر در مساجد و مجالس تلاوت قرآن و قرائت ادعيه عالية المضامين، با معارف قرآن و تعاليم اسلام و دستورات جامع اخلاقى، بر معرفت و بينش و بصيرت خود مى افزايند و با اجتماعات و نماز جماعات، شكوه و جلال و عظمت اسلام و اتحاد و همبستگى آنها ظاهرتر مى شود.

يكى از برنامه هاى بزرگ و پرفايده اين ماه، برنامه هاى تبليغى و هدايت گر و سازنده اى است كه با سفر فضلا و اساتيد و طلاب حوزه هاى علمى، به اطراف و اكناف وشهرها و روستاها انجام مى شود كه فرصتى بسيار عزيز و مغتنم است؛ هم براى علما و فضلا كه وظايفى را در ابلاغ احكام و انذار و ارشاد و دفع بدع و انحرافات و شبهات و دعوت به اسلام و امر به معروف و نهى از منكر به عهده دارند، انجام دهند و هم براى مؤمنين و مؤمنات، كه با استقبال از اين فرصت بر علم و معرفت و آگاهى خود

بيفزايند.

اميد است همه موفق باشند و حداكمل استفاده را از بركات علمى و عملى و اخلاقى و اجتماعى بنماييم و بخصوص به اخلاق و سفارشهايى كه از خطبه شعبانيه و از دعاهاى اين ماه استفاده مى شود، خود را آراسته ساخته و همه را مورد عمل و سر مشق كار خود قرار دهيم.

براى حصر در اين بيانيه، مجال عرض همه مطالب مهمى كه بايد مطرح شود و آقايان عزيزى كه از حوزه براى انجام وظيفه بزرگ تبليغ مى روند بايد به آن توجه داشته باشند، ولى اجمالًا تذكراً عرض مى كنم كه در عصر حاضر وظيفه تبليغ، بسيار مهم و از واجبات عمده است.

بايد اولًا؛ ما از جهت صلاحيتهاى عملى و علمى و اخلاقى براى اين وظيفه آمادگى داشته باشيم و ثانياً؛ از اوضاع و احوال جامعه و نقاط ضعف و

حديث بيدارى، ص: 50

قوتهايى كه هست مطلع باشيم.

در هر كجا كه مى رويم، وضع دينى و اجتماعى و اخلاقى آنجا را در نظر بگيريم و مطالب و مسايلى را كه در آن محيط لازم البيان است، مطرح كنيم و به اصطلاح در تبليغات، بلاغت و تكلم به مقتضاى حال را مراعات نماييم.

بطور كلى، با وضعى كه پيش آمده، تقريباً با وجود رسانه هاى گروهى و عمومى و روزنامه ها و مجلات و راديوهاى داخل و خارج و تلويزيون و غيره، عامه مردم از زن و مرد زير پوشش تبليغات قرار دارند كه متأسفانه بسيار يا بيشتر آنها سالم نيست و گمراه كننده است؛ اشتباه كاريها زياد شده، و با عناوين خوب و مقبول، دعوتهاى زشت و نامقبول عرضه مى شود و چه بسا كه معروف را منكر و منكر را معروف

جلوه دهند.

امروز وظيفه روحانيت مبارزه با اين اشتباه كاريها است؛ اين كه امر بر مردم مشتبه شود و منكر به عنوان معروف رايج شود، خطرش از رواج منكر با حفظ عنوان سوء خودش خيلى بيشتر است.

ملاحظه مى فرماييد موسيقى يعنى؛ استفاده از طرب و غنا، چگونه درجامعه روبه رواج است و به عنوان هنر از آن تشويق به عمل مى آيد و ساختن آلات موسيقى و حتى تأسيس هنرستان و مراكز تعليم و تربيت آن مجاز شمرده مى شود و در رديف يكى از مشاغل حلال و جايز قرار گرفته است.

مسأله اختلاط زن و مرد و گرايش به افزايش اين اختلاط، به صورتهاى گوناگون مسأله اى است كه نمى توان آن را اسلامى شمرد.

اين گرايش، غرب مآبانه است و با كلّ تعاليم اسلام در باره زن و مرد و روابط آنها سازش ندارد.

متأسفانه اين مسأله، به صورتهاى خطرناك رو به افزايش است و آنچه را تا به حال در مجامع اسلامى با الهام از تعاليم اسلام قدح و مورد ذم و نكوهش بود، مدح مى شمارند و حتى براى افراشتن پرچم در برنامه هايى در كشورهاى بيگانه، از زنها استفاده مى كنند.

پيرامون احكام اسلام بايد به مرد و زن فهماند كه شارع اين احكام، نه با مرد و نه زن با هيچ كس قرابت و خويشاوندى ندارد و نظام عالم تشريع هم مانند نظام عالم تكوين، نظام اكمل و اتمّ است.

بايد همه در مقابل احكام خدا تسليم باشيم ونسبت

حديث بيدارى، ص: 51

به آن حرف و ايراد نداشته باشيم كه حقيقت دين و روح ايمان و معنى اسلام همين تسليم خدا و بنده خدا بودن است و براى مرد وزن بالاترين مقام، همين

مقام تسليم و عبوديت كامل و تام و تمام است. بنابراين گرايشهايى كه راجع به حذف بعضى مقررات شرعى اظهار مى شود، با اين روح اسلام و مسلمانى سازگار نيست و چه بسا در بعضى موارد به كفر و خروج از اسلام منتهى مى شود.

بايد مسلمانان معنى اين آيه كريمه را به جان و دل بپذيرند كه:

فَلا وَ رَبُّكَ لايؤْمِنُونَ حَتّي يحَكِّموكَ فيما شَجَرٌ بَينَهُمْ ثُمَّ لايجِدُوا في انْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَيتَ وَ يسَلِّموا تَسْليماً.[39]

تبعيض در پذيرش و ايمان وباور به احكام خدا جايز نيست و همان نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَكْفُرُ بِبِعْض 40] است كه قائلان آن را خدا در قرآن مجيد چنين توصيف مى فرمايد:

اولئِكَ هُمُ الْكافِرونَ حَقّاً وَ اعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً.[41]

از اين ها مهم تر مسأله هويت اسلامى است كه هر مسلمانى به آن هويت افتخار دارد. مسلمان پيش از اينكه هويت نژادى يا آسيايى يا اروپايى يا آفريقايى داشته باشد، هويتش اسلامى است. افتخارش به اسلام، به قرآن، به تاريخ اسلام، به مفاخر عالم اسلام، به آثار اسلامى، به مسجد الحرام، به مسجد مدينه، به مسجد الاقصى، به مسجد كوفه، به مساجد ويران شده اسپانيا، به مساجد عظيم هند و تركيه و مشاهده مشرفه و مقامات مقدّسه اهل بيت، عليهم السّلام، و صدها و هزارها سوابق گوناگون تاريخى وعظمت تمدن اسلامى و شاهكارهاى علم وآثار نبوغ مسلمين است.

مسلمان به اسم محمّد و على و حسن و حسين و حمزه و جعفر طيار، رجال بزرگ اسلام، افتخار كرده و مباهات دارد كه با اين نام ها، نام داشته باشد.

تمدّن، تمدّن اسلام و قانون و برنامه ومقررات و احكام، همه اسلام است و غير از اسلام چيزى نيست و

حديث

بيدارى، ص: 52

اسلام همه چيز و همه خوبيها و ارزشها و خيرات است.

حقوق بشر و حقوق انسان همان است كه قرآن بيان كرده است. مسلمانان در اين معانى به جايى و نقطه اى و مجمع و مركزى نياز ندارند. مسأله نيازهاى تكنيكى وصنعتى غير از اين مطالب است كه البته در آن هم بايد مسلمانان خودكفا باشند.

بايد قوى ترين سپاه و ارتش و پيشرفته ترين صنايع و علوم مورد نياز بشر را داشته باشند و از بيگانگان خود را بى نياز سازند.

يكى از توطئه هاى خطرناك دشمنان اسلام كه با آن در صدد ضربه زدن به هويت اسلامى مسلمانان هستند، همين موضوع ايجاد قوميت هاى جداگانه و احياى مليت هاى مرده، در بين مسلمانان است كه مؤسساتى از استعمارگران، به عناوين به ظاهر فريبنده تأسيس شده و مزدوران آنها، اين برنامه را از يكصد سال پيش تا حال، در بين مسلمانان ترويج مى كنند و سعى دارند در هر نقطه اى، فرهنگهايى غيراسلامى بسازند و از آن براى تضعيف فرهنگ اسلامى، كه جوامع مسلمان به آن ايمان دارند، استفاده كنند و به عبارت ديگر چون بازگشت به آن فرهنگهاى مرده نيز ممكن نيست، در واقع جوامع مسلمان را بى فرهنگ سازند و همين زمزمه ها بود كه پيش از انقلاب عظيم اسلامى مردم مسلمان ايران، تا آنجا پيش رفت كه تاريخ اسلامى را به تاريخ به اصطلاح شاهنشاهى تغيير داد و همين ها بودند كه وقتى بنابراين شد كه مجلس شورايى كه از بركت قيام مسلمانان و جانبازيها و فداكاريها و شهادت ده هزار جوان برومند تشكيل شود، مخالفتشان بلند شد كه بايد ملّى باشد نه اسلامى.

اين سياست باز هم ادامه دارد و باز هم

دشمنان اسلام، ايران منهاى اسلام، مصر و تركيه و هر جاى ديگر را منهاى اسلام مى خواهند.

بايد مسلمانان، مخصوصاً جوانان غيرتمند را در اين ماه رمضان به اين توطئه هاى خطرناك و صداهايى كه بلند است، متوجه سازند.

بايد همه در برابر اين تهاجم بزرگ فرهنگى بايستند و به سوابق اسلامى خود و تاريخ عظيم پر از افتخار اسلام فخر و مباهات كنند.

آن دورانها، دوران فرعونهاى مصر و بر پاكنندگان ستمگر اهرام و شاهنشاهان ستمكار ايران، با ظهور اسلام از ميان رفت؛ استعباد و استيلاى آنها را اسلام نابود كرد و خلاصه ما امروز هر چه داريم از اسلام

حديث بيدارى، ص: 53

است؛ دين ما اسلام است؛ حكومت و قانون و سياست ما اسلام است؛ افتخار ما به جانبازان صدر اسلام و مناديان آزادى و عزت و كرامت و شرف انسان و به رجال علم و فضيلت و چهارده قرن سوابق درخشان است.

مردان به پاخاسته ايران به جاى افتخار به افسانه هاى رستم و سهراب و اسفنديار و هفت خوان و ضحاك مار بردوش، به دهها هزار شهيدان جنگ تحميلى كه جان بركف، اسلام را يارى كردند و حماسه ها آفريدند و براى دفاع از دين و نواميس اسلام و مسلمين دليرانه و بى باكانه جنگيدند و تاريخ ايران را به سرافرازى و عزت و همّت اسلامى، درخشان ساختند، افتخار مى كنند.

بايد اين فرهنگ بازگشت به اسلام را همه ترويج كنيم و شخصيت مستقل اسلامى را به تمام معنا در خودمان و در جامعه برقرار سازيم. اين مسؤوليت هر مسلمان، هر زن مسلمان و هر مرد مسلمان است؛ اسلام باقى است، جاودان است، دين آينده تمام بشر و قانون تمام ملل و

امم خواهد شد.

فَلا تَمُوتُنَّ الّا وَ انْتُمْ مُسْلِمُونَ 42]

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 54

موضوع: ميلاد امام حسن، عليه السّلام

تاريخ: رمضان 1419 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

بزرگداشت ايام الله روزهاى اسلام و نبوت و ولايت، بزرگداشت شرف، كرامت، عزت و عظمت مقام انسانيت، اوج قرب و ربط واتصال بشر به درگاه اقدس ربوبيت و الوهيت است.

اين روزهاى عزيز و بزرگ براى همگان فرصتهاى ارزنده و گرانبها است تا معارف و شناخت دينى خود را بيشتر و ارتباط روحى خود را با اولياى دين، عليهم السّلام، كاملتر سازند و هم با تجليل از اين روزها، تعظيم شعاير نموده، علاقه و ارادت خود را به خاندان وحى و اهل بيت نبوت ابراز نموده و تصميم خود را بر خدمت به اسلام و اعتلاى كلمةالله، تازه و تجديد نمايند و مراسم شكرگزارى نعمت ولايت ائمه طاهرين، عليهم السّلام، بخصوص حضرت بقيه الله، صاحب عصر و ولى وقت، ارواح العالمين له الفداء، را ادا نمايند؛

وَ قالُوا الْحَمْدُلِلّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِي لَوْلا انْ هَدانَا اللهْ.[43]

يكى از اين روزهاى الهى و ايام پر از بركات معنوى، روز پانزدهم ماه مبارك رمضان، روز ولادت با سعادت سبط اكبر، حضرت امام حسن مجتبى، عليه السّلام، است؛

زاد روزى كه قلب مقدس بزرگ و بى كرانه حضرت ختمى مرتبت، صلّى الله عليه و آله و سلّم، را از شادى و سرور پر نموده، ديدگان ولى خدا، على مرتضى و سيدةالنسا، فاطمه زهرا، عليهماالسّلام، در آن طلعت زيبا و جمال حق نما و دلرباى نوزادى حسن روى و حسن خوى روشن گرديد.

نوزادى كه اصالتهاى هاشمى و مفاخر بيت مصطفوى و معالى خاندان مرتضوى

را به نمايش گذارد و سيره و سيرتش، اسلام ناب و قرآن مجيد را تفسير و تعليم

حديث بيدارى، ص: 55

مى نمود. همگان او را به سيادت و آقايى مى ستودند و جد بزرگوارش، كه زبانش وحى بود، او را سيد مى خواند.

ائمه طاهرين، عليهم السّلام، همه سيد و آقا بودند، اما سيادت اين نوزاد، كه پدرش سيد و برادرش سيد و جدش سيدالمرسلين و سيدالخلايق اجمعين است، ظهور و جلوه خاصى يافت كه همه حتى دشمنان به سيادت او اعتراف داشتند؛ در بين مسلمين احدى سيادت و آقايى او را نداشت، احدى مانند او محبوب القلوب و مالك دلهاى مسلمانان نبود، تا حدى كه وقتى معاويه با احنف بن قيس، كه يكى از معدود ادهيا و سياستمداران آن عصر بود، مسأله ولايت عهدى يزيد و جانشينى او را مطرح كرد، بر آشفت و عظمت امام مجتبى، عليه السّلام، و محبوبيت او را در قلوب به او گوشزد كرد و گفت: او حتى از پدرش در بين مسلمانان محبوبتر است.

ولى حق اينست گرچه پيرامون فضايل، مناقب و ابعاد عظمت شخصيت حضرت مجتبى، عليه السّلام، و علم و زهد و عبادت و سخاوت و بزرگواريهاى ديگرش سخن گفته شده و كتابها نوشته اند، اما هنوز معالى مقامات وسيره آن حضرت ناشناخته مانده است و آنهايى كه ارباب معرفت و امام شناسند، هنوز هم از كلاس اول معرفت آن حضرت بالاتر نرفته اند؛ چنانكه بسيارى از فضايل اهل بيت، عليهم السّلام، تا عصر آن حضرت بر نوع مردم ناشناخته مانده بود و سيره و روش خاص آن حضرت، آن فضايل را به مردم شناساند، با آن اخلاق الهى و آن صفات متعالى، مردم، فرق بين

مكتب جهل و ظلم و دنيا پرستى و على، عليهم السّلام، و معاويه را شناختند.

هنگامى كه معاويه بر مردم با ظلم و نيرنگ و تزوير مسلط شده بود و حكومت اسلام را كه بايد بر اساس همسويى و همدوشى و همرنگى با ضعفا و جامعه، بر اساس همان برنامه اى كه عدى بن حاتم از على، عليه السّلام، در مجلس معاويه شرح داد، جريان داشته باشد به سبك و روش دربار سلاطين ايرانى و قياصره روم و جباران زمين قرار داد، امام حسن، عليه السّلام، با همان سيره پدرش با مردم رفتار مى كرد، به همه نزديك و با همه مهربان بود و با همه مجالست مى نمود، اموال خود را با فقرا تقسيم مى نمود و گاه آنچه داشت همه را در راه خدا انفاق مى كرد.

در حالى كه معاويه احكام اسلام و حقوق مردم را

حديث بيدارى، ص: 56

پايمال مى كرد و مخالفان خودرا با خدعه و نيرنگ مى كشت و مسموم مى ساخت، از دين و هدايتهاى قرآن احترام نمى كرد، براى محو اسلام و برانداختن شجره توحيد تلاش مى نمود، از خدا ترس و باكى نداشت و از اعمالش، بى اعتقادى به قيامت و معاد ظاهر بود.

كانَ الْحَسَنُ، عليه السّلام، اذا ذَكَرَ الْمَوْتُ بَكي وَ اذا ذَكَرَ الْقَبْرُ بَكي وَ اذا ذَكَرَ الْعَرْضُ عَلَي اللهِ بَكي وَ اذا ذَكَرَ الْمَمَرُّ عَلَي الصّراطِ بَكي وَ شَهِقَ شَهِقَةُ يغْشي عَلَيهِ مِنْها.[44]

خلاصه، موقف و موضع امام، عليه السّلام، در هدايت مردم و افشاى حقايق و ابطال حكومت بنى اميه به قدرى مؤثر و كار ساز شد كه با آن همه تمهيدات و اسباب طلبيها و نقشه هايى كه براى محو اسلام و نام رسول خدا، صلّى الله عليه و آله و سلّم، چيده

شده بود و از تمام وسايل، حتى فرازهاى منبر و محراب و وسايل تبليغى كه در دست بنى اميه بود استفاده مى شد، شجره توحيد و هدايت اسلام و رسول اسلام از آن همه گزند و حوادث كوبنده نجات يافت و تا امروز و تا روز قيامت، اين اسلام و اين قرآن و اين دين محمدى، دين جدّ امام حسن مجتبى، عليه السّلام، باقى و برقرار مانده است.

يقيناً هر كسى كه به دقايق تاريخ آگاه باشد، اين معنا كه سيره آن حضرت، نقش مؤثر و كار ساز در خنثى كردن نقشه هاى شيطانى اسلام داشت را تصديق مى كند.

يكى از نويسندگان معروف اهل سنت مى گويد: «اگر هجومى كه از جانب بنى اميه به اسلام شده، به هر نهضت و حركتى وارد مى شد آن را از پاى در مى آورد».

در اينجا نه مجال اطاله سخن است و نه با اطاله كلام مثل حقير، هر چند هم طولانى باشد، حق مطلب ادا مى شود، لذا بهتر اين است كه سير سخن راعوض كرده و از حال خودمان آغاز كنيم.

برادران عزيز و خواهران محترم، ما امروز پس از چهارده قرن و اندى، اين زاد روز مبارك را جشن مى گيريم و عهد ولايت خود را با اهل بيت، عليهم السّلام، تجديد و انشاءالله ميثاق آن را استحكام

حديث بيدارى، ص: 57

مى بخشيم. بايد بدانيم كه اين اسلام و اين احكام الله و اين مذهب، در طول اين اعصار و قرنها كه با تلاش مسلمانان متعهد پايدار ماند و هدايتهايش، راهش و احكامش همه زنده و برقرار است، احكامى است كه چهارده قرن در جهان اسلام بر تمام نواحى زندگى اين جمعيت ميلياردى حاكم بوده، در عبادت

در اخلاق و در معاملات، در قضا، در سياست، در روابط عائله، خلاصه از ولادت و بلكه پيش از ولادت، همه را تا مرگ و دفن شامل بوده است، دينى نيست كه اجراى آن و جامعيت آن براى رفع نيازمنديهاى بشر و اداره امور سياست و ظاهر و باطن روح و جسم آزمايش نشده است. اكنون هم اين نظام و اين احكام، به شرط اينكه ما به آن متعهد باشيم و از غرب و شرق رنگ نگيريم، براى اداره امور دنيا و آخرت ما كافى و كامل است.

بايد در مواضع اسلامى خود ثابت قدم بمانيم و مسؤوليتهايى كه داريم را نصب العين قرار دهيم؛

آيين ما اسلام و احكام نورانى اسلام است، غرب هم مثل شرق از اداره صحيح جامعه عاجز است؛ مخصوصاً به جوانان عزيز، به دانشجويان ارجمند و به بانوان محترم، كه امروز بيشتر از ديگران هدف اغراض دگرانديشان و روشنفكران اسمى هستند، سفارش مى كنم آيين اسلام با شما و براى شما است و همه از شما انتظار دارند كه براى نصرت و يارى اسلام با هم متحد شويد. درمقابل اين زمزمه هاى شوم، با قوميت گرايى، در مقابل اختلاط زن و مرد، معانى غلطى كه از آزادى، از حقوق بشر، از حقوق زن، از مليت و عناوين ديگر وجود دارد بايستيد و مقاومت كنيد، پايدار باشيدو بدانيد در غير مورد ضرورت، نشستن زن مسلمان در كنار مرد بيگانه، به نحوى كه متداول شده، اگر عيب زن مسلمان نباشد، كه هست، حسن و مدح او نيست.

حديث بيدارى ؛ ص57

يزان من، آگاهانه قدم برداريد، اسلام دين ترقّى، دين تعالى، دين كمال، دين شرف، عفت و پاكى، دين

رحم و مروّت و انصاف و دين انسانيت است.

در خاتمه از خداوند متعال براى همه توفيق عمل به احكام اسلام و امر به معروف و نهى از منكر مسألت مى نمايم.

از اعضاى محترم مدرسه و كتابخانه تخصصى حضرت ولى عصر، ارواحنا فداه، خصوصاً بانى و مؤسس فداكار و پر تلاش آن، جناب مستطاب، حجت الاسلام، آقاى حاج سيد محمود بحرالعلوم ميردامادى، دامت تأييداته، و از

حديث بيدارى، ص: 58

عزيزانى كه به اين مؤسسه و براى پربار شدن آن، كه به نام نامى و اسم گرامى حضرت امام زمان و ولى دوران و حجت يزدان، ارواح العالمين له الفداء، تاسيس شده، كمك و يارى مى كنند، تقدير و تشكر مى نمايم و عنايت خاصه آن موعود انبيا و خاتم اوليا، عليهم السّلام، را براى همه درخواست دارم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 59

موضوع: شهادت و مقام شهيد

تاريخ: رمضان 1419 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

قالَ الله تعالى: وَ لاتَقُولُوا لِمَنْ يقْتَلُ في سَبيلِ اللهِ امْواتٌ بَلْ احْياءٌ وَ لكِنْ لاتَشْعُرونْ.[45]

از اعظم قربات و اجلّ مقامات و درجات، شهادت فى سبيل الله است.

شهادت در راه خدا، در راه اعلاى كلمةالله، در راه احياى امرالله، در راه دفاع از دين و حدود و ثغور و نواميس مسلمين.

شهيد و شهدا، سعادتمندان و پاكبازانى هستند كه در ميدان جهاد فى سبيل الله از مرگ واهمه و انديشه اى ندارند، و نصرت حق و يارى دين خداو جهاد با دشمنان خدا را فوز عظيم مى دانند. و از ميان بارش باران اسلحه دشمن، خود را مظفّر و پيروز و نايل به احدى الحسنيين مى شمارند. اعلاى كلمه اسلام و بقاى دين و عزّت و شوكت مسلمين، همه از

بركت فداكاريها و جانبازيهاى اين رادمردان از جان گذشته است.

در غزوات صدر اسلام، آنان كه در ركاب پيامبر اعظم، صلّى الله عليه و آله و سلّم، حقّ جهاد و شجاعت و مردانگى و ايثار و اخلاص و علاقه به حق را ادا كردند، فداكارانى بودند كه در رأس آنها و شخص اول آنها، فارس غزوات و ليث بى مانند غابات، قاتل سران كفر و شرك و فاتح قلاع جهل و استكبار، اميرالمؤمنين، امام على، عليه السّلام، بود كه در طول تاريخ پر از فراز و نشيب اسلام، هر كجا و در هر زمان و در هر عصر و توفان و هر سختى و بلا و هجوم اعدا، خط شهيد و شهادت و فرهنگ ايثار و فداكارى امت اسلام را سربلند و سرافراز نموده است.

خطى كه قيام سيدالشهدا، رهبر آزادمردان جهان، حضرت امام حسين، عليه السّلام، و يارانش را بوجود آورد و آن رستخيز عظيم را كه تا دنيا باقى و برقرار است همچنان در برابر كفر و ظلم يزيديان هر

حديث بيدارى، ص: 60

عصر و زمان در ستيز است، بر پاكى و واقعيت معنايى را كه در اين شعر است، به جهانيان نشان داد؛

لَوْلا صَوارِمِهُمْ وَ وَقْعُ نِبالِهِمْ لَمْ تَسْمَعِ الْاذانُ صَوْتَ مُكَبِّرِ

رستاخيزى شد كه در آن اوج پرواز انسان هاى مخلص و خود را به خدا فروخته و از جان و مال و زن و فرزند گذشته آشكار گشت. و خطاب انّي اعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ 46] خدا، به ملائكه از نو تفسير شد.

و حسين، عليه السّلام، را تا ابد اسوه و نمونه و مفخر مكتب شهادت و سيد اهل آبا و پيشواى شهداى راه حق و نجات انسانيت قرار

داد.

صلوات الله و سلامه عليه و على اهل بيته و اصحابه الطاهرين.

قرآن كريم كه برترين و شريفترين معانى جهاد و شهادت، را به مسلمانان مى آموزد، كسانى را كه در اين مكتب جهاد و شهادت از خود و مال و وابستگان خود در راه اعلاى كلمه توحيد و نجات بشر از ذلّت عبوديت غير خدا و استعباد زورگويان گذشت ندارند، به تهديد، سخت هشدار مى دهد، مى فرمايد: قُلْ انْ كانَ آبائُكُمْ وَ ابْنائُكُمْ وَ اخَواتُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ امْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تجِارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادِها وَ مَساكِنَ تَرْضَونَهُ احِبُّ الَيكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٌ في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوآ حَتّي يأْتِي اللهَ بِامْرِهِ وَ اللهُ لا يهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ.[47]

اين آيه به صراحت اعلام مى كند كه مسلمان بايد در راه خدا و پيغمبر و جهاد در راه خدا، از هر چه در نزدش عزيز و قيمتى است چشم بپوشد، سخن حق را بگويد، صراحت لهجه داشته باشد، با اهل بدع و گمراهيها براى اين جهات دنيايى به مسامحه و مجادله و حق پوشى عمل نكند. مى فرمايد: اگر پدران شما و پسران شما و برادران شما و همسرهاى شما و خويشاوندان و عشيره شما و اموالى كه ذخيره كرده و تجارتى كه از كساد آن مى ترسيد و خانه هايى كه براى خودتان پسنديده ايد، همه اينها محبوبتر باشد به سوى شما از

حديث بيدارى، ص: 61

خدا و پيغمبر خدا و جهاد در راه خدا، پس منتظر باشيد خدا فرمانش و عذابش را بياورد (و بر شما نازل كند)، از اين جهت و اين درك و معرفت است كه مى فرمايد:

الا وَ مَنْ ماتَ عَلي حُبِّ آلِ مُحَمَّد صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ ماتَ شهيداً؛[48]

اين

معنايى است كه شهيد، يعنى آنكه در راه خدا به شهادت مى رسد، آن را درك مى كند و بايد آن را درك كند و داشته باشد. تا اگر شهادت هم نصيبش نشد، حال و روحيه شهيدان و دوستداران جهاد و شهادت را داشته باشد.

اين معناى بزرگ و مقام ارجمندى است و با اين اعلام خطر كه در اين آيه است همه و هر مسلمان، بايد آن را در خود پرورش دهد و حقيقتاً براى اسلام و دين، هميشه آماده فداكارى به مال و جان باشد.

و جهاد را در هر درجه اى كه فراهم مى شود، هر چند به امر به معروف و نهى از منكر باشد، ترك نكند كه فرمود:

مَنْ تَرَكَ انْكارَ الْمُنْكَرَ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ وَ يدِهِ فَهُوَ مَيتٌ بَينَ الْاحْياء؛[49]

البته در جهاد و امر به معروف و نهى از منكر، بايد ضوابط و برنامه هاى شرعى را كه در فقه بيان شده رعايت نمود و احساسى و سليقه اى عمل نكرد. امّا روحيه آمادگى براى دفاع از دين و نواميس مسلمين بايد در اين حدّى كه در آيه بيان شده است، همواره قوى و نيرومند باشد. تافرمان مبارك وَ اعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة وَ مِنْ رِباطِ الْخَيلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللهِ وَ عَدُوَّكُمْ،[50] اجرا شود و دشمنان هميشه از مسلمانان مرعوب و بيمناك باشند و انديشه تجاوز به حقوق و حدود آنها را ننمايند.

السّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 62

موضوع: كشتار بى رحمانه مسلمانان در كوزوو

تاريخ: ذى الحجه 1419 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

مَنْ سَمِعَ مُنادِياً ينادي يا لَلْمُسْلِمينَ وَ لَمْ يجِبْهُ فَلَيسَ بِمُسْلِم.[51]

مظالم بسيار تلخ و ناگوار و مصايب دلخراشى كه از سوى رژيم وحشى

صرب و سربازان سفاك و قسى القلب يوگسلاوى بر مسلمانهاى مظلوم كوزوو، وارد مى شود، هر كس را كه اندك رحمى داشته باشد، غرق تأسف و تألم مى نمايد.

شرح اين جنايتهاى هولناك كه حتى بر كودكان و پيران و بانوان نيز وارد مى شود، غير قابل بيان است. مسلمانان كوزوو، بوسيله رژيم ددمنش يوگسلاوى، از حقوق اوليه انسان، حق حيات و زندگى در خانه و كاشانه خود محروم شده اند؛ خانه هايشان را آتش مى زنند؛ اموالشان را به غارت مى برند؛ گروه گروه از آنها را قتل عام مى نمايند و صدها هزار نفر را در بدترين شرايط آواره وسرگردان كرده اند.

جا دارد كه به كلام معجز نظام علوى، عليه السّلام، مترنّم شويم كه:

فَلَوْ انَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذَا اسَفا ما كانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كانَ بِهِ جَديراً.[52]

در اين ميان، قدرتهاى به اصطلاح بزرگ، ياسياستهاى خاص خود را در نظر دارند و يا از اين رژيم فاسد پشتيبانى و حمايت مى كنند و حتى از محكوم كردن اين مظالم نيزخوددارى مى نمايند.

اين جانب بر حسب وظيفه اسلامى، همدردى عميق خود را با مسلمانان آواره و مظلوم كوزوو اعلام نموده، از عموم مسلمانان مى خواهم كه در اين فاجعه بزرگ

حديث بيدارى، ص: 63

انسانى به وظايف اسلامى خود عمل كرده، در رساندن كمكهاى مالى به برادران مسلمان خود سريعاً اقدام نمايند و هر كدام، در هر كجاى دنيا كه هستند، اين رژيم ضد بشرى را كه در صربستان حاكم است، محكوم نمايند.

ضمناً افرادى كه مى خواهند به اين مسلمانان مظلوم كمك نمايند و برادرى و عزت همبستگى اسلامى خود را اعلام كنند، مى توانند تا ثلث بدهى خود را از سهم مبارك امام، عليه السّلام، بپردازند.

و لا حول

و لا قوة الّا بالله العلى العظيم

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 64

موضوع: فرا رسيدن عيد سعيد غدير خم

تاريخ: ذى الحجّه 1419 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين والصلاة و السلام على سيد الانبياء و المرسلين ابى القاسم محمد و آله الطيبين و الحمدلله الذى جعلنا من المتمسكين بولاية اميرالمؤمنين و اولاده المعصومين سيما صاحب عصرنا و امام زماننا، مولانا المهدى، بقية الله فى الارضين. ثم السلام على شيعتهم الفائزين المخلصين و حزب الله المفلحين الفرقة الناجية خير البرية.

قال الله تعالى: يا ايهَا الرَّسولُ بَلِّغْ ما انْزِلَ الَيكَ مِنْ رَبِّكَ فَانْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ يعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ انَّ اللهَ لا يهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ.[53]

سلام بر عيد الله اكبر، سلام بر عيد سعيد غدير، سلام بر غدير خم، سلام بر روز اكمال دين و اتمام نعمت و تبليغ رسالت، سلام بر جشنها، مراسم و محافل روحانى و مجالس شكوهمند ايمانى، سلام بر فرهيختگان و آگاهانى كه در مرور اعصار و گذشت چهارده قرن، همه ساله ياد و خاطره بزرگ رويداد تاريخى و اسلامى غدير را با حفظ سنن اسلامى و پرهيز از گرايش هاى غربى گرامى مى دارند و هر سال بر رونق و گسترش آن مى افزايند و علايق و رشته هاى ولايت و ارتباط خود را با ولى الله بحق و منصوص من جانب الله، محكمتر مى سازند.

سلام بر سرايندگان اشعار و قصايد ولايى، سلام بر سخنرانان و ارباب قلم و فضلا و نويسندگانى كه در اين روزهاى خجسته (دهه غدير و دهه ولايت) شيعيان و دوستان آن امام همام را گرم نشاط و اقبال به حقايق و معنويات و وجد و انبساط مى سازند و خط تشيع و

ولايت و غدير، كه خط اسلام راستين، تولّا و تبرّا، تعهد به احكام دين، اهتمام

حديث بيدارى، ص: 65

به امور مسلمين، حمايت از محرومين و مستضعفين، امر به معروف و نهى از منكر و نصرت اسلام و اعلاى كلمة الله است را تبليغ مى نمايند.

روز غدير در تاريخ اسلام از روزهاى فراموش نشدنى است؛ آيات قرآن مجيد، اخبار متواتره، جوامع حديث، از سنن و مسانيد، كتابهاى تفسير، كلام، تاريخ، سيره و رجال و حتى لغت و ادب، همه اسناد اين واقعه بزرگ و اعلام رسمى ولايت و خلافت اميرالمؤمنين، عليه السّلام، است كه در كتابهايى، تا ده ها جلد، اسناد و روايات غدير، جمع آورى و ضبط شده است.

البته براى اولين مرتبه نبود كه رسول اعظم اسلام، صلّى الله عليه و آله و سلّم، على، عليه السّلام، را به خلافت و امامت نصب فرمود؛ در مواقف متعدد ديگر نيز اين اعلام و انتصاب الهى انجام شده بود كه از جمله در اوايل بعثت و هنگام نزول آيه وَ انْذِرْ عَشيرَتَكَ الْاقْرَبينَ،[54] برنامه خاص اين نصب اعلام شد؛ ولى در غدير خم، در آن مجمع عام كه نفرات آن را تا بيش از نود وصد هزار هم گفته اند، به همگان اين موضوع بسيار حساس و مهم اعلام شد كه در اينجا، در مقام شرح وبسط اين موضوع نيستيم. بحمدالله علما و مؤلفان عالى قدر فروگذار نكرده، در نهايت وضوح اين اصل محكم دينى را بيان فرموده اند.

برادران و خواهران ايمانى! شما كه عيد را همه ساله گرامى مى داريد! آفرين بر ايمان و اخلاص شما! آفرين بر رشد فكرى و شعور دينى شما! آفرين بر اين احساسات تابناك ملكوتى! عنوان صحيفه عمل هر

مؤمن، همين ولايت اميرالمؤمنين، عليه السّلام، است.

همان بزرگ رهبرى كه فضايل و مناقبش از حدّ احصا، خارج است؛

همان فداكار و قهرمان و مجاهد يگانه اى كه

لَوْ لا سَيفُهُ لَما قامَ لِلْاسْلامِ عَمُودٌ،[55]

همان مرد علم و ايمان و معرفتى كه علوم همه در برابر علومش چون قطره اى است در برابر دريا،

همانكه همه به علم او نيازمند بودند و او از همه بى نياز بود؛

همانكه وجودش نمايش و جلوه كامل كمالات محمدى بود و هنگام نزول قرآن، با او همراه بود و آنچه را پيغمبر اكرم، صلّى الله عليه و آله و سلّم، شنيد و

حديث بيدارى، ص: 66

ديد، او نيز مى شنيد و مى ديد.

بزرگ شخصيتى كه در علم، عمل، زهد، تقوا، حلم، تواضع، عبادت، ايثار، جهاد، رحم، عدل، احسان و تمام صفات فاضله بى نظير و ممتاز و نادر، روزگار و آيت كبراى پروردگار و مجمع صفات اضداد بود. صاحبان عقول كبيره، فصحا و بلغا و بزرگان عالم بشريت، در برابر او سر تسليم و خضوع فرود آورده، در مدح و ستايش او بليغترين و رساترين سخنان را گفته و كتابها نوشته اند، و با اين همه هرگز مبالغه نيست اگر بگوييم:

اين شرح بى نهايت كز وصف يار گفتندحرفى است از هزاران كاندر عبارت آمد

كتاب فضل تو را آب بحر كافى نيست كه تر كنند سر انگشت و صفحه بشمارند

عظيمى كه تمام نواحى و جودش عظمت و آيت قدرت بى انتهاى خداوند متعال و جمع همه عظمتها بود.

كانَ عَظيماً في ايمانِهِ عَظيماً في عِلْمِهِ وَ عَظيماً في بَصيرَتِهِ. عَظيماً في زُهْدِهِ وَ تَقْواهُ، عَظيماً في بُطُولاتِهِ وَ تَضْحِياتِهِ، عَظيماً في نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ اقامَةِ الْعَدْلِ، عَظيماً في اعْلاءِ كَلِمَةِاللهِ،

عَظيماً في رَحْمَة لِلْايتامِ وَ الْارامِلِ وَ الْمَساكينَ، عَظيماً في مُواساتِهِ لِلْفُقَراءِ، في خَوْفِهِ مِنَ اللهِ تَعالي، عَظيماً في فَصاحَتِهِ وَ بَلاغَتِهِ، عَظيماً في مَأْكَلِهِ وَ مَشْرَبِهِ وَ مَلْبَسِهِ، عَظيماً في كُلِّ احْوالِهِ وَ افْعالِهِ، فَتَعالَي اللهُ الْعَلِي الْعَظيمُ خالِقِ هَذا الْانْسانْ وَ مُوَدِّعِ هذِهِ الْعَظَماتِ فيهِ، فَتَعالَي اللهُ خالِقُ هذَا الْكَوْنِ الْمُتَصاغِرِ لِعَظَمَتِهِ وَ الْمُتَذَلِّلِ لِجَلالِهِ وَ جَبَرُوتِهِ وَ سُلْطانِهِ وَ الْخائِفِ مِنْ كِبْرِيائِهِ، صاحِبِ هذِهِ الْعَظَماتِ وَ الْمُعْتَرِفِ عِنْدَهُ بِعَجْزِهِ وَ فَقْرِهِ الَيهِ، فَهُوَ الَّذي قالَ:

«الهي كَفي لي عِزّاً انْ اكُونَ لَكَ عَبْداً، و كَفي لي فَخْراً انْ تَكُونَ لي رَبّاً[56]

». فَهُوَ الْمَمْسُوسُ في ذاتِ اللهِ وَ البَكاءُ مِنْ خَشْيةِ اللهِ وَ الْمُجاهِدُ في سَبيلِ اللهِ هُوَ الصِّراطُ الْمُسْتَقيمُ وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقي وَ حَبْلُ اللهِ الْمَتينِ وَ ميزانُ الْاعْمالِ وَ هُوَ قَسيمُ الْجَنَّةِ وَ النّارِ وَ هُوَ نَفْسُ الرَّسُولِ وَ زَوْجُ الْبَتولِ وَ سَيفُ اللهِ الْمَسْلُولِ وَ يدُاللهِ الباسِطَةُ وَ اذُنِهِ الْواعِية وَ عَينِهِ النّاظِرَهُ وَ حُجَّتُهُ الْبالِغَةُ هُوَ مَوْلانا عَلي بْنُ ابيطالِبُ، عليه السّلام.

حديث بيدارى، ص: 67

هُوَ الَّذى مِنْ رَسُولِ اللهِ كانَ لَهُ مَقامُ هارونَ مِنْ موسَى بْنِ عِمْرانِ

هُوَالَّذى كانَ بَيتُ اللهِ مَوْلِدَهُ وَ طَهَّرُالْبَيتِ مِنْ ارْجاسِ اوْثانِ

لَوْلاهُ لَمْ يجِدُوا كُفْواً لِفاطِمَةلَوْلاهُ لَمْ يفْهَمُوا اسْرارَ قُرْآنِ.

بايد بگوييم و اعتراف كنيم كه ما را آن شايستگى و صلاحيت نيست كه در اوصاف و كمالات علوى سخن بگوييم و سزاوار اين است كه در اين مقام، زمين عجز و مسكنت ببوسيم و از خداوند منان بخواهيم كه ما را در طريق ولايت و ايمان به امامت آن حضرت ثبات قدم و استقامت عطا فرمايد.

اميد آنكه اين برنامه ها و جشنها و اين خدمات و

زحمات عزيزان و جوانان مخلص و برگزارى دهه غدير، همگان را به معارف ولايى بيش از پيش آشنا سازد و موجب جلب توجهات عاليه حضرت بقية الله، ارواح العالمين له الفدا، گردد.

برادران و خواهران ايمانى! همه بايد اين را بدانيم كه دين براى عمل است؛ ايمان به خدا، به پيغمبر، به آيات، همه بايد با عمل توأم باشد.

مظاهر حقيقى و علايم واقعى ولايت، عمل به دستورات و تعاليم قرآن و احكام شرع و هدايتهاى اميرالمؤمنين و ساير ائمه معصومين، عليهم السّلام، است.

بايد از همه فرصتها، برنامه هاى اعياد و سوگواريها، براى خودسازى و براى ترقى و كمال معنوى و اخلاقى استفاده كنيم، جلو برويم و رو به پيش باشيم. در اين فرصتها به وضع تشيع خود، شيعه بودنمان، جهات اسلامى خودمان، جامعه و برادران و خواهرانمان، شهر و كشور، مسجد و اداره و مدرسه و دانشگاه، مطبوعات و روزنامه ها و رسانه هاى گروهى، كسب و شغل و همه نواحى زندگى فردى و اجتماعى خود بينديشيم و ظهور تشيع و ولايت على، عليه السّلام، را در همه اين نواحى بررسى كنيم.

حقير به همه هشدار مى دهم ما از هر نقصان و كسر و كمبودى كه در اسلاميت خود داشته باشيم مسؤوليم؛

از اينكه بعضى به واسطه تبليغات سوء در اشتباه بيفتند و محرمات را حلال بشمارند، مسؤوليم.

ما از اين تشويق و ترويجى كه به اسم هنر، از فساد و گرايش دادن جامعه به ملاهى و مناهى و شكستن سنت هاى دينى مى شود مسؤوليم.

از اختلاط زنان با مردان بيگانه، از خطراتى كه

حديث بيدارى، ص: 68

عفت و پارسايى زنان و جوانان را تهديد مى كند، مسؤوليم.

اين جامعه، جامعه اسلامى، جامعه شيعى و جامعه قرآنى است.

هويت

اسلامى اين جامعه نبايد به اسم خرافاتى كه اسلام بر آنها خط بطلان كشيده مورد حمله واقع شود. در غدير و اعياد ديگر بايد اين مسايل را بررسى نماييم. در اين جمله تعليليه اخباريه ذلِكُمْ اطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ،[57] كه پس از جمله انشاييه اى كه خطاب به زنان پيغمبر اكرم، صلّى الله عليه و آله و سلّم، است، دقت و تأمل كنيد.

رعايت اين هدايت قرآنى در تمام روابط بين زن و مرد بيگانه يك سنت اسلامى است كه مراعات آن جامعه را از فساد و فحشا مصونيت مى بخشد. اين هدايت قرآنى اگر چه با فرهنگ مبتذل غربى، كه متأسفانه افرادى فريفته و دلباخته آن هستند، مخالفت دارد، اما براى مسلمانان معيار و ميزان است و اختلاطات زن و مرد بيگانه را كنترل و تحت نظم و ضابطه قرار مى دهد. در ساير موارد بايد اگر شيعه هستيم، كه الحمدالله هستيم، دستورات شرعى و راهنمايى هاى ائمه، عليهم السّلام، را سرمشق و دستور العمل خود قرار دهيم.

خداوند متعال همه را در عمل به وظايف وحفظ مواضع اسلامى و باز نگشتن به ارتجاع جاهليت و عقب گرايى موفق فرمايد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 69

موضوع: شخصيت حضرت اباعبدالله، عليه السّلام

تاريخ: محرم 1420 ه-. ق

اعْظَمَ اللهُ اجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَينِ، عليه السّلام، وَ جَعَلَنا وَ اياكُمْ مِنَ الطّالِبينَ بِثارِهِ مَعَ وَلِيهِ الْامامِ الْمَهْدِي مِنْ آلِ مُحَمَّد، عليهم السّلام.

قالَ اللهُ تَعالي: انَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللهَ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلاخَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ.[58]

تاريخ رجال بزرگ عالم بشريت و مردان خدا و انبيا و اولياى او، از مواقف بسيار هولناك ووحشت زا و روزها و هنگامه هاى بسيار خطرناك، كه براى آنها پيش

آمد نموده، حكايت مى كند كه حفظ موضع و مقام و استقامت و انجام وظيفه در آن شرايط موحش، نه فقط كار انسانهاى عادى نيست، بلكه بسيارى از تهمتنان و شيردلان و صاحبان عزم و اراده آهنين نيز در اين مواقف به زانو در آمده، در موضع و مقامى كه بايد برسر آن بايستند پايدار نمى مانند.

اين مواقف گاه تا حدى بلاخيز و مصيبت زا است كه درعرف اكثريت، استقامت بر آن محال و ترك آن مجاز شمرده مى شود.

كسانى كه در اين مواقف ايستادند و انجام وظيفه نموده، از شرف انسانيت و ايمان و عقيده خود به خدا دفاع كرده وخطرات را تحمل نموده، در امواج بليات و تلاطم اقيانوسهاى مصايب و فشارها غرق نشدند، از نوادر عالم خلقت مى باشند، آنان شكست ناپذير و شكيبا و مقاوم بر جاى مى مانند و جز در مقابل خداى عظيم، در برابر احدى سر تسليم فرود نمى آورند و هيچ عامل و فشار و محروميت و مصيبتى، روحيه آنها را تكان نمى دهد.

نه بيم از زوال مقامات بلند و ظواهر و مظاهر فريبنده جهان، كه بسيارى فريفته و دلباخته آن هستند، آنها را به عوض كردن خط وراه خود وادار مى سازد و نه ترس از شدايد و رنجها وسختيها درصبر و

حديث بيدارى، ص: 70

مقاومتشان سستى ايجاد مى كند؛ كوه هاى سخت تكان مى خورند ومتزلزل مى شوند، ولى اين رجال الهى متزلزل نمى شوند؛

رِجالٌ لاتُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لابَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَ اقامِ الصَّلوةِ وَ ايتاءِ الزَّكوةِ يخافُونَ يوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلوبُ وَ الْابْصارُ.[59]

مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ماعاهَدُوا اللهَ عَلَيهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ينْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلًا.[60]

يكى از مقاصد مهم بعثت انبيا و

تربيتهاى وحيانى، پرورش همين روحيه مقاومت در برابر امورى است كه تسلط آنها بر بشر، موجب هلاكت و خسران و زيان معنوى و واقعى و سقوط او مى گردد.

بايد همه مقاوم تربيت شوند و همه بايد بر غرايز و خواسته هاى حيوانى و مشتهيات جسمانى مسلط شوند كه دربرابر نفس اماره، شهوت، حب جاه، حب مال وحب دنيا و جنود جهل مغلوب نشوند و در اين ميدان و رزمگاهى كه دائماً بر پا است غالب و پيروز باشند.

دراين ميان چنانكه گفته شد گوى سبقت را انبيا و اوليا و ائمه هدى، عليهم السّلام، از همگان ربوده اند و پيروزمندانه مواقف خود را حفظ نموده، عوامل سلبى يا ايجابى در اراده و عزم آنها اثرى نبخشيده است.

موقف ابراهيم خليل، موقف موساى كليم، موقف عيساى مسيح و مواقف عظيم حضرت خاتم الانبيا، صلّى الله عليه و آله و سلّم، و مواقف اميرالمؤمنين، عليه السّلام، و حضرت امام حسن مجتبى و ساير ائمه هدى، عليهم السّلام، همه سرمشق و آموزنده و فوق العاده و از مظاهر بزرگ اوج عظمت مقام انسانيت و افضليت آنها بر فرشتگان و ملائكه است.

در اين ميدان ظهور، موقف حسين، عليه السّلام، و استقامت و پايدارى آن حضرت بى مانند است.

آن موقف پر از بلا و مصيبات و عوامل بازدارنده اى

حديث بيدارى، ص: 71

كه همه، حتى بر حسب زيارت ناحيه مقدسه، ملائكه را در تعجب انداخت كه اگر اين بشر است پس اين همه مردمى كه اسير هوا و هوس خود شده و بنده زر و مال و گرفتار ظلم و تجاوز و شرك و كفرند كيستند؟

با چنين حسن و ملاحت اگر اينان بشرندزآب و خاك ديگر و شهر وديار دگرند

موقف

موقفى بود كه براى هيچيك از انبيا و اوليا، نه آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و نه شخص اول عالم امكان، حضرت خاتم الانبيا، صلّى الله عليه و آله و سلّم، و نه براى حضرت ابوالاوليا، اميرالمؤمنين، عليه السّلام، و نه براى ساير ائمه هدى، عليهم السّلام، پيش نيامد؛ اين موقف، مختص به خود آن حضرت بود و اين ظهور و جلوه كرامت انسانيت فقط در اين موقف قابل ظهور شد.

هر انسانى كه بخواهد ازاين موقف عظيم چيزى بگويد يا بنويسد، اگر در اوج قدرت علمى و ادبى باشد، متحير مى شود كه از كجا شروع كند و كدام يك از ابعاد بى منتهاى اين موقف الهى را مطرح نمايد.

اگر كيهان شناسان، علماى هيأت و صاحبان معرفت و ارباب اطلاع از اين جهان پهناور، كه تعداد كهكشانهايش را تا يكصد و بيست ميليارد هم رسانده اند، و اگر ديگران و ديگران كه در رشته هاى شناخت اجزاى اين جهان هستى، از انسان و حيوان، كوه و دريا و نور وذره و اتم و ... آگاه و با اطلاعند، در برابر قدرتى كه اين مخلوقات كوچك و بزرگ را آفريده تكبير و تهليل و سُبْحانَ رَبِّ السَّمواتِ وَ الْارْضِ 61] مى گويند، ما قدرت بى انتهاى همان خالق كهكشانها و جميع عالم آفرينش را در خلقت حسين، صاحب آن همه عظمتها هم مى شناسيم و تسبيح و تهليل و تكبير مى گوييم، فَسُبْحانَ الَّذى خَلَقَ الْحُسَينِ وَ اهْلِ بَيتِهِ وَ اوْلادِهِ وَ اصْحابِهِ وَ انْصارِهِ، مى گوييم.

ما خط حسين، عليه السّلام، را صراط مستقيم، خط نجات و رستگارى مى دانيم؛ خط جهاد و خط امر به معروف و نهى از منكر، خط مبارزه با كفر و بدعت،

خط ايثار و فداكارى در راه حفظ اسلام، خط محكوم كردن رؤساى ضلالت و سران مروّج فسق و ملاهى و مناهى.

به اين خط، به عزادارى وسوگوارى براى حسين، عليه السّلام، و برنامه هاى سازنده و تعهدبخش عاشورا و مجالس روضه، به همه افتخار مى كنيم و اين مراسم را، البته در محدوده التزام به حفظ تمام ضوابط

حديث بيدارى، ص: 72

شرعى، همه ساله احيا مى كنيم و با اسلام ودين مذهب تجديد عهد مى نماييم و عزادارى و گريه براى حسين، عليه السّلام، وزيارت او را موجب مغفرت و آمرزش گناهان مى دانيم و براى اين برنامه ها، معانى عالى و تفسيرهاى بلند داريم.

بايد با ياد و تذكر خاطره عاشورا و فداكاريهاى سيدالشهدا واصحاب بزرگوارش در راه اسلام و دفاع از دين، به مسؤوليتهاى مهمى كه در برابر دين و قرآن و حضرت بقية الله، امام عصر، ارواح العالمين له الفداء، داريم آشنا شويم و خود را براى پيروى از اهداف كربلا و مقاصد آن امام شهدا آماده سازيم.

مى دانيم كه حسين، عليه السّلام، با نادانيها، با گمراهيها، با ستمها و با استضعاف و استعلا مبارزه داشت، با مقصد يزيد و با هدف ابن زياد و فكر خبيث اموى و يزيدى مخالف بود.

شيعه و دوست امام حسين، عليه السّلام، بايد اين خط حسينى را هميشه زنده و سرمشق عمل خود قرار دهد و محرم وصفر و اين عزاداريها، آن را نگاه مى دارد.

شعار لِيرْغَبِ الْمُؤْمِنُ في لِقاءِ اللهِ حَقَّا انّي لا ارَي الْمَوْتَ الَّا السَّعادَةَ وَ لَاالْحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ الّا بَرَما،[62] از بركت خون حسين تا ابد زنده است و ستمكاران و بى دينان و بدخواهان بندگان خدا را محكوم مى نمايد.

فرياد آن حضرت كه در آسمان و

زمين پيچيد و همه را به حفظ شرف و مجد انسانيت خواند، اكنون هم بلند است و رساتر و كوبنده تر به گوش مى رسد كه فرمود:

الا وَ انَّ الدَّعِي ابْنُ الدَّعِي قَدْ رَكَزَ بَينَ اثْنَتَينِ بَينَ السِّلَةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيهاتَ مِنّا الذِّلَّةِ يأْبَي اللهُ تَعالي ذلِكَ لَنا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ انوفٌ حَمِية مِنْ انْ نُؤْثِرَ طاعَةِ اللِّئامِ عَلي مَصارِعِ الْكِرامِ.[63]

حديث بيدارى، ص: 73

الله اكبر! اين كلمات چقدر بلند و شورانگيز است. چقدر نفس انسانى بايد شجاعت داشته باشد و چقدر بايد پاى بند به عزت و كرامت نفس و صبر و استقامت و رشد عقلانى و درك ملكوتى باشد، تا بتواند در آن موقف، كه همه عزيزانش در معرض مهلكه قطعى و شريفترين و عفيفترين بانوان را در خطر اسارت مى بيند، چنين اعلام وجود و اظهار شخصيت و توانايى نفس و قدرت روح بنمايد.

سَلامُ اللهِ عَلَيكَ يا ابا عَبْدِاللهِ بِابي انْتَ وَ امّي يا لَيتَنا كُنّا مَعَكَ فَنَفُوزَ فَوْزاً عَظيماً.

اسلام از تو زنده شد، قرآن از تو محفوظ ماند، تو قدر و بهاى انسانيت را نشان دادى و كريمه انّي اعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ،[64] را تفسير كردى.

اسلام غير از تو ناصر و ياور نجات بخش نداشت، تو را صدا مى كرد و به توشكايت مى نمود و اين تو بودى كه به يارى اسلام شتافتى و گمراهى ها را بر طرف كردى؛

... لَقَدْ بَذَلَتْ مُهْجَتُكَ فِي اللهِ وَ اسْتَنْقَذْتَ عِبادَاللهِ، مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَيرَةِ الضَّلالَة.

در آن اوضاع و احوال كه بنى اميه بر كشورهاى اسلامى مسلط شده بودند، تمام وسايل تبليغى را براى منحرف كردن مردم، از توحيد، از

اسلام و از اهل بيت، عليهم السّلام، و براى تجديد عهد جاهليت بكار گرفته بودند، سكوت مرگبار و تسليم به آن وضع ناهنجار و آن همه استكبار و تجاهر به معاصى و گناهان، كه نمونه آن همان يزيد الخمور و يزيد الفهود ويزيد الفسق و الفجور بود، همه جا را فرا گرفته بود و تنها صداى حسين، اين صداى اسلام و صداى قرآن، بود كه عالم اسلام را بيدار كرد و صداى دلنواز شوق و اشتياق او به شهادت در راه خدا بود كه احيا گر اسلام شد.

گويى حسين دوباره مانند جدش صلاى توحيد سر داده و مثل اين آيه را كه تبليغات بنى اميه آن را از ياد مردم برده بود بر آنها تلاوت مى كرد:

قُلْ انْ كانَ آباءُكُمْ وَ ابْناءُكُمْ وَ اخْوانُكُمْ وَ ازْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُم وَ امْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادِها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها احَبّ الَيكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهاد في سَبيلهِ فَتَرَبّصُوا حَتي يأْتِي اللهُ بِامْرِهِ

حديث بيدارى، ص: 74

وَ اللهُ لايهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ.[65]

دوستى دنيا، دوستى پدران، فرزندان، برادران، همسران و خويشاوندان و اموال و تجارت و خانه و كاشانه، مردم را به سكوت و ترك امر به معروف و نهى از منكر و همكارى با سران كفر و جاهليت كشانده بود.

اين امام، عليه السّلام، بود كه معنا و مضمون اين آيه را دوباره به مردم تفهيم كرد و خود عملًا آن را با همت بلند و تصميم الهى خلل ناپذير خود بكار بست.

آن روز و امروز و فردا و فرداها، در هر زمان و مكان، برنامه همين است وهشدار قرآنى اين است كه اگر آنچه را كه از كسان و

وابستگان و مقام و ثروت و وسايل رفاه داريد، از خدا و پيغمبر و جهاد و در راه خدا بيشتر دوست مى داريد، منتظر عذاب باشيد.

مال و مقام و همه نعمتهاى دنيا بسيار عزيزاست، اما دين و اسلاميت و ولايت اهل بيت، عليهم السّلام، واحكام خدا از همه عزيزتر است.

راه حسين، عليه السّلام، راه قرآن، راه عمل به احكام و راه افتخاربه اسلاميت و توحيد و ايمان به خداست، راه شرق و غرب و يمين و يسار نيست.

راه افتخار به دوران هاى كفر و بت پرستى، يا آتش پرستى وشرك يزدان و اهرمن و استكبار فرعون و نمرود و جمشيد نيست.

راه حسين، راه ترويج فساد و نوازندگى و معاصى و ملاهى و فخر به اين برنامه ها نيست.

راه حسين، راه تجمل پرستى، اسراف و علو و گردنكشى و استحقار مردم نيست.

اعلام حسين و ابلاغش، ابلاغ قرآنى، مساوات زن و مرد در ارزشهاى حقيقى است؛ انَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصّادِقينَ وَ الصّادِقاتِ وَ الصّابِرينَ وَ الصّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصّائِمينَ وَ الصّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ

حديث بيدارى، ص: 75

وَ الذّاكِرينَ اللهَ كَثيراً وَ الذّاكِراتِ اعَدَّاللهَ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ اجْراً عَظيماً.[66]

در جامعه اى كه در راه حسين است، اين امور ارزش و افتخار است و زنان با مردان در اين ارزشها بايد هم طراز و بلكه مسابقه داشته باشد.

مختلط شدن آنها با بيگانگان در مجالس و محافل، در دانشگاه و مدارس، در محل كار و مديريتها و مشاغلى كه در ارتباط مستمر با بيگانگان است، با شأن و پارسايى و تربيت اسلامى زن و مسلمان سازگار

نيست و غرب زدگى حاكى از ضعف هويت و شخصيت است.

بايد در اين ماه محرم و صفر، آقايان و فضلا و علما و اساتيد و خطبا، در سخنرانيها و مواعظ و منبرهايى كه دارند، مردم را به اين مطالب حياتى توجه دهند.

يكى از بركات بزرگ حوزه مقدسه قم، از آغاز تأسيس، همين بوده است كه طلاب در فرصتهاى تبليغى، مثل محرم و صفر و ماه مبارك رمضان، براى تبليغ به شهرها و قرّاء و قصبات بروند و با مردم و با مؤمنين ارتباط نزديك برقرار نمايند و رشته ايمان و آگاهى همگان را به وظايف اسلامى و تعاليم دينى استمرار دهند، كه در دوره طاغوت و اختناق رضاخانى، اين حركت فداكارانه حوزه كه با تحمل مشكلات و دشواريهاى سخت توأم بود، دين و ايمان و اسلاميت اين مردم خوب و عزيز را بيمه كرد؛

هر چه رژيم و نظام طاغوتى، مردم را از دين و اسلام و تعهد به احكام با زور و سر نيزه و تبليغات باز مى داشت، تا آنجا كه رسوم آتش پرستى را در مدارس برقرار كرده و پاى كوبى و ستايش آتش را ترويج مى نمودند و تعليم ملاهى را اجبارى كردند و صدكار و نيرنگ ديگر انجام دادند، همه از بركت اين ماه محرم و اين منبر حسينى و اين محبت و علاقه جامعه به حسين، عليه السّلام، نقش بر آب شد و عاقبت هم همين برنامه هاى تبليغى، ريشه آن فساد را از بيخ و بن بركند و رژيمى را كه مى خواست به جاى مليت اسلامى و

حديث بيدارى، ص: 76

تاريخ اسلامى، تاريخ به اصطلاح خودش، تاريخ كوروش و آزادى صهيونيسم و مليت آن چنانى

را براين ملت مقاوم و مسلمان تحميل كند، سرنگون ساخت.

انتظار از همه طبقات، از مسؤولين و مقامات نظام، از متصديان امر آموزش و فرهنگ، از رسانه هايى گروهى، از همه اقشار مردم و طبقات عزيز اين است كه همه با هم در حفظ اين ارزشها، كه رمز موجوديت و استقلال، عظمت و اعتلا و آبروى اين كشور است همكارى نمايند و نگذارند كه اشخاص مشكوك، دراركان اتحاد اين مردم و تعهد آنها به حفظ قرآن و اسلام رخنه نمايند و با عناوين مختلف راه نفوذ بيگانگان و مخصوصاً سلطه فرهنگى آنها را باز نمايند.

و همه در راه حسين، عليه السّلام، كه راه حيات و راه عزت و آزادگى حقيقى است همگام و همراه، هر چه بيشتر براى عظمت اسلام و مسلمين سعى و كوشش نماييم و اين مدرسه عمومى و همگانى و حسينى را، كه كلاسهايش در همه جا و در هر مكان برقرار مى شود و عالم و جاهل، شهرى و روستايى و زن و مرد را شامل است، بهتر، فراگيرتر و جامع تر از گذشته برگزار كنيم.

وَ السَّلامُ عَلي مَوْلانا ابي عَبْدِاللهِ وَ عَلَي الْارْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِهِ وَ عَلي شيعَتِهِ وَ مُحِبّيهِ وَ مَنْ ابْكي اوْ تَباكِي في مَصائِبِهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 77

موضوع: فرا رسيدن عيد سعيد غدير خُم

تاريخ: ذى الحجة 1420 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله الذى هدانا لهذا و ماكنّا لنهتدى لولا ان هدانا الله، والصلاة والسّلام على سيدنا رسول الله و على علّى ولى الله و آلهما اولياء سيما امام زماننا مولانا المهدى بقيةالله واللعن على اعداء الله.

قال الله تعالى: يا ايهَا

الرَّسُولُ بَلِّغْ ما انْزِلَ الَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ يعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ انَّ اللهَ لا يهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ.[67]

برادران مؤمن و خواهران مؤمنه! اجازه دهيد پيش از عرض تبريك و مطالبى را كه بايد همگان آن را در اين دهه مبارك، كه به دهه غدير نام گزارى شده بررسى نماييم، نظرى فشرده و بسيار مختصر در اين آيه شريفه داشته باشيم.

تأمل در اين آيه و مضامين جمله هاى آن و زمان و دوره نزول آن خودبخود نشان مى دهد كه آنچه پيغمبر اكرم، صلّى الله عليه و آله و سلّم، به تبليغ آن از جانب خدا مأمور شد، موضوعى جز موضوع مهم ولايت، نظام امامت و سياست، حكم و اداره و مديريت امت نبود.

اولًا؛ سوره مائده، كه اين آيه شصت و هفتم آن سوره است، مدنيه است و چنانكه ظاهر است، در اواخر عصر مدنى نازل شده است كه احكام مهم اسلام از اصول و فروع تبليغ شده بود و حكم مهمّى غير از دستور نظام جامعه و مديريت امت، كه اعلان رسمى نشده باشد، باقى نمانده بود.

و ثانياً؛ اسم موصول در ما انْزِلَ الَيكَ مِنْ رَبِّكَ، اشاره به موضوع مهم خاصى است كه سابقه نزول بر پيغمبر اكرم، صلّى الله عليه و آله و سلّم، داشته است.

و ثالثاً؛ از جمله وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ،

حديث بيدارى، ص: 78

اهميت و ارزش والاى موضوعى كه پيغمبر، صلّى الله عليه و آله و سلّم، به تبليغ آن مأمور شده، معلوم مى شود، زيرا تا هنگام نزول اين آيه، مسايل توحيدى و مبانى اعتقادى و احكام مهم عبادى، مالى، قضايى و اجتماعى و جهاد با كفار

و ترك عادات زشت ريشه دار همه تبليغ شده بود. با اين وجود، اين موضوع را داراى چنان اهميت معرفى مى فرمايد كه اگر پيامبر گرامى، صلّى الله عليه و آله و سلّم، آن را تبليغ نمى كرد، همانند آن بود كه همه آنچه را دراين مدت طولانى عصر مكه و عصر مدينه تبليغ كرده، تبليغ نكرده باشد و كان لم يكن محسوب گردد. بديهى است چنين موضوعى غير از تعيين سرپرست و امام و رهبر براى امّت، چيز ديگر قابل تصور نيست.

و رابعاً؛ جمله وَاللهُ يعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ، گوياى اين است كه در داخل مسلمين و پيرامون وجود مبارك رسول خدا، صلّى الله عليه و آله و سلّم، توطئه ها، دسته بندى ها و دستهايى در كار بوده است كه اگر با آسيب رساندن به شخص آن حضرت هم باشد، از صورت گرفتن اين امر جلوگيرى نمايند و مسير رهبرى امت را به سمتى كه منافع خودشان را تأمين نمايد منحرف سازند و خلاصه اين نگرانى بوده است كه در هنگام ابلاغ اين رسالت، به طور مرموزى، آشوب و فتنه اى بر پا كنند كه هم مانع از ابلاغ اين رسالت بشوند و هم به جان پيغمبر، صلّى الله عليه و آله و سلّم، سوء قصد نمايند كه با اين وعده مدد و نصرت خداوند متعال، پيغمبر، صلّى الله عليه و آله و سلّم، در غدير خم با آن تشريفات رسمى و علنى، على، عليه السّلام، را به ولايت منصوب فرمود و همگان حتى توطئه گرها و آنانكه قصد ممانعت از اين ابلاغ را داشتند، با اميرالمؤمنين، عليه السّلام، بيعت كردند كه بيش از اين در اينجا به شرح و بسط و تفصيل اين مسايل

نمى پردازيم.

مقصود اين است كه با توجه و آگاهى مختصر از اوضاع آن عصر و دقت در الفاظ و جمله هاى اين آيه روشن مى شود تبليغى كه پيامبر، صلّى الله عليه و آله و سلّم، به آن مأمور بود، تبليغ ولايت على، عليه السّلام، بود، كه پيغمبر، صلّى الله عليه و آله و سلّم، براى ابلاغ آن در غدير خم، محلى كه حاجيان از آنجا متفرق مى شدند و به شهر و ديار خود مى رفتند، امر فرمود كه همه در آنجا توقف كنند و آنان كه جلوتر رفته بودند بر گردند و منتظر ماند تا آنان كه هنور نرسيده بودند به آنجا برسند.

حديث بيدارى، ص: 79

سپس در آن مجمع بزرگ، كه تا آن روز، جز در هنگام حج، در همين سفر، چنان اجتماعى فراهم نشده بود، به فرمان الهى، على، عليه السّلام، را به مقام ولايت منصوب و مانند خود اولى بأنفس معرفى فرمود.

اكنون با تقديم اين بررسى تفسيرى به شما عزيزان، برادران مؤمن و خواهران مؤمنه اى كه اين پيام را مى شنويد يا مى خوانيد، اين عيد سعيد و روز بزرگ و با عظمت را تبريك و تهنيت و شادباش عرض مى كنم و به همه شما كه به نعمت ولايت حضرت اميرالمؤمنين، عليه السّلام، و ولايت ولى امر و صاحب عصر، حضرت بقية الله، مولانا المهدى، روحى لتراب مقدم خدّامه الفداء، سربلند و سرافراز و مفتخر هستيد درود مى فرستم.

صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَيكُمْ يا شيعَةَ اميرِالْمُؤْمِنينَ، يا انْصارَ دينِ اللهِ ايهَا الْفائِزُونَ المُخْلَصُونَ الرّاكِبُونَ في سَفينَةِ النَّجاةِ وَ الْمُعْتَصِمُونَ بِحَبْلِ اللهِ، هَنيئاً لَكُمْ يا انْصارَ الْحَقِّ وَ يا حُماةَ الدّينِ وَ يا ابْناءَ الْاسْلامِ وَ الْقُرْآنِ لَقَدْ فَضَّلَكُمُ اللهُ تَعالي بِهذِهِ الْفَضيلَةِ

وَ شَرَّفَكُمْ بِهذَا التَّشْريفِ وَ اخْتارَكُمْ عَلي غَيرِكُمْ مِنَ الْعالَمينَ.

درود بر شما كه در طول اعصار، در بيش از چهارده قرن، همواره در تمسك به قرآن و عترت پايدارى كرده، در برابر ظلمها، ستمگريها، استكبار و استضعاف و استعلاى جباران عرض وجود نموده و ثابت و مقاوم در سنگر ولايت، اين حصن حصين الهى، از اسلام و مقاصد اسلام، از حق و عدالت دفاع نموده ايد. و اگر چه مشكلات و دشواريها و محروميتهاى گوناگون و فشارهاى شديد اقتصادى را متحمل شده ايد، همواره موفق بوده و شكست ناپذيرى خود را در صحنه هاى و ميدانهايى كه افراد قوى و نيرومند وادار به تسليم و قبول شكست مى شوند، به اثبات رسانده ايد.

گوارا باد بر شما اين افتخارات بزرگ اى پسران و دختران ابوذر و عمار و حجر و رشيد و ميثم تمار و اى پاسداران و وارثان خون شهداى بدر و احد و شهداى كربلا، اى مردان رشيد، و اى جوانان سربلند، و اى بانوان عفيف و فداكار، و اى عاشوراييان و اى غديريان! به خود بباليد و بنازيد، و گذشته هاى پر از عزت و افتخار و شهامت و فداكارى در راه حق واستقامت خود را فراموش نكنيد. شما چه خونهاى پاك و چه جوانهاى پاكبازى را براى اسلام و دين نثار كرده و قربانى داده ايد.

ما همه مسلمان و شيعه اهل بيت، عليهم السّلام، هستيم. جاهليت هاى قبل از اسلام، جاهليت عرب،

حديث بيدارى، ص: 80

جاهليت عجم، همه ملى گرايى ها و در يك عبارت جاهليت اولى را پشت سرگذارده و به آگاهى اسلامى و رشد و شعور ايمانى رسيده، از محمد و على و از تهليل و تكبير و از قرآن و توحيد، هويت

و فرهنگ و شخصيت گرفته ايم؛ اين هويت را بايد با التزام به آداب و سنن اسلامى حفظ كنيم.

مبارزه شيعيان با جاهليت و ارتداد و ارتجاع، از صفحات زرين و درخشان تاريخ اسلام است.

جوانان عزيز، غيرتمندان شكست ناپذير! شما در طول تاريخ پر از حوادث اسلام، همواره افتخار آفرين بوده ايد. اميد آنست كه بيشترين ياوران امام زمان، ارواح العالمين له الفدا، هم شما باشيد. اين شماييد كه بايد سنگرها را نگهداريد. در هر شرايط ودر هر كجا هستيد، در دانشگاه ها، در مراكز تعليم و تربيت، در جوامع فرهنگى، در سازمانها و نهادها، روش و رفتار و آداب و لباس و كلّ مظاهر اجتماع استقلال و هويت اسلامى را حفظ كنيد.

براى ترقى و تعالى و بازيابى عزت و مجد و عظمتهاى ديرين اسلامى تلاش كنيد. تمدن و فرهنگ اسلامى را كه چهارده قرن در جهان درخشيده گسترش دهيد.

نسل معاصر مسلمان، خصوص نسل جوان، در برابر اسلام و اين تمدن عظيم و پهناور محمدى مسؤول است.

اين تمدّنى است كه با تمام كوششهايى كه ابر طاغوتيان شرق و غرب براى محو آن دارند، اكنون هم شئون زندگى بيش از يك ميليارد جمعيت جهان زير پوشش آن قرار داد و انديشه احياى آن، خواب و آرام را از دشمنان اسلام مى گيرد و براى مقابله با اسلام گرايى، لاييك گرايى را تشويق و ترويج مى نمايند، و تمدنهاى استبدادى و فرهنگهاى قبل از اسلام را در جوامع اسلامى، مثل ايران و مصر مطرح مى كنند، زيرا از احياى اسلام و خودآگاهى مسلمانان ترس و وحشت دارند و با انواع توطئه ها و ترفندها و سياستها، نهضت اسلام گرايى، عزت خواهى و استقلال طلبى مسلمانان را مى كوبند.

در فلسطين، در الجزاير،

در آسياى ميانه، در چچن، در تركيه، در اينجا و آنجا، با جنگ و كشتار و قتل عام يا به بهانه هاى گوناگون ديگر، به بهانه مليت مردم سالارى تلاش مى كنند كه اين غرور و اين آگاهى اسلامى را سركوب و صداى اسلام و اذان و تكبير را خاموش، شعاير دين و حجاب و چادر بانوان و سنتهاى اسلامى را منسوخ سازند و غرب گرايى را در مظاهر

حديث بيدارى، ص: 81

فسق و فجور، ترويج موسيقى و نوازندگان و خوانندگان جشنواره ها ومسابقات مبتذل رايج نمايند.

و شما اى شيعيان على و اى جوانان غديرى و عاشورايى و اى بانوان زهرايى و زينبى، به هوش باشيد؛ به هوش باشيد كه دشمن ما و به اصطلاح ابرقدرتهاى جهان در هيچ سياستى مثل سياست اسلام زدايى و مبارزه با اسلام گرايى اتفاق نظر ندارند و با نقشه هاى دقيق و حساب شده و فشار اقتصادى مى خواهند اين ميل به اسلام و بازگشت به اسلام را منكوب و سركوب كنند.

به هوش باشيد و از دين خداى يارى نماييد و با توكل و اعتماد به خدا، از فتنه هاى بزرگ آخر الزمان خود را بيمه نماييد.

نه به سوى جاهليت اولى برگرديد و نه از جاهليت آينده، كه همين مكتبهاى لاييكى است، استقبال نماييد. بايد نشان بدهيم و ثابت كنيم كه دين و ملّيت و قانون و سياست و نظام و حكومت و فرهنگ و دنيا و آخرت ما اسلام است.

لا نَبْتَغى غَيرَهُ وَ لا نِظاماً وَ لاسِياسَةً وَ لا وَطَناً.

فَمَنْ يبْتَغِ غَيرَ الْاسْلامِ ديناً فَلَنْ يقْبَلُ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ.[68]

بياييد در اين دهه مباركه غدير، خود را به على، عليه السّلام، به رفتار على، به گفتار

على و به اخلاق على عرضه كنيم. از آن حضرت درس و سرمشق بگيريم. آيا در كمك به مستضعفان و محرومان در راه على مى رويم؟ آيا در لباس و غذا، در مظاهر زندگى، در ساده زيستى و بى تكلفى نشان از على، عليه السّلام، داريم؟ آيا مى خواهيم با اين تجمل پرستى ها و اسراف و تبذيرها، با اين جدا بودن از طبقات محروم، شيعه راستين على، عليه السّلام، باشيم؟ اگر عدالت على، عليه السّلام، زهد على، عليه السّلام، شجاعت على، عليه السّلام، حلم و صبر على، عليه السّلام، حق پرستى على، عليه السّلام، تواضع على، عليه السّلام، و ساير فضايل بزرگ على، عليه السّلام، ما را شيفته و دلباخته او كرده است، بايد از اين اخلاق بى بهره نباشيم.

خود آن حضرت فرمود:

الا وَ انَّ لِكُلِّ مَأْمُوم اماماً

يقْتَدي بِهِ وَ يسْتَضيي ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ.[69]

حديث بيدارى، ص: 82

سعادت ما، ترقى و تعالى ما، در پيروى از مكتب على و فاطمه زهرا، سلام الله عليها، است؛ همان بانويى كه وقتى اين سؤال مطرح شد كه براى زن چه روش و سيره اى بهتر و شايسته تر است، آن جواب تاريخى را داد كه تا قيامت سرمشق زنان مؤمنه شد؛ همان بانويى كه به اقتضاى آن ضرورت بسيار بزرگ، وقتى لازم شد به مردم هشدار دهد و خطر ارتجاع و ارتدادى كه پيش آمده بود را گوشزد كند، و اصول احكام و معارف اسلام و مبانى دين مبين راابلاغ كند و زحمات پدر بزرگوارش و هدايتهاى او را بيمه نمايد، با آن جلال و شكوه، در حالى كه خوانين و خانمهاى معظمه، پروانه وار شمع وجودش را احاطه كرده بودند، در آن شرايط سخت هم از پشت پرده با مردم سخن گفت.

اگر

به دنيا هرچه بگذرد و هر چه در صنايع و تكنيك پيش برود و كفر لاييك و انكار حاكميت الله جهانگير شود، خط شيعه، خط على و زهرا است ودر يك كلام، حرفش، كلامش، قانونش و ميل دلش، همه تابع اسلام است.

ايمانش برگرفته از مثل اين حديث است كه از حضرت رسول، صلّى الله عليه و آله و سلّم، روايت است و مااين پيام را به آن ختم مى كنيم:

لا يكُونَ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتّي يكُونَ هَواهُ تَبَعاً لِما جِئْتُ بِهِ وَ لا يزيغُ عَنْهُ.[70]

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 83

موضوع: مهاجران مسلمان

تاريخ: ذى الحجة 1420 ه-. ق

الحمدلله رب العالمين و الصّلاة و السّلام على سيدنا ابى القاسم محمّد و آله الطاهرين سيما مولانا المهدى بقيةالله فى الارضين.

برادران و خواهران مسلمان، و شيعيانى كه از كشورهاى اسلامى به كشورهاى ديگر مهاجرت كرده ايد! به شما، به مسلمانان بومى و محلى كشورها، به همه سلام عرض مى كنم؛ السّلام عليكم و رحمةالله و بركاته.

برادران و خواهران مؤمن و مؤمنه، اميد است شما در هر كشور و منطقه اى كه هستيد خواه در آنجا مهاجر باشيد يا بومى و محلى، همگان در اعلاى كلمه اسلام و عزت و ترقى و تعالى جامعه مسلمين و خدمت به جامعه بشريت موفق باشيد.

همگان در وطن بزرگ اسلامى و در افتخارات و ويژگيها و سربلنديهايى كه اين امت مرحومه، بويژه شيعه اهل بيت، عليهم السّلام، و متمسكين به ثقلين كتاب و عترت دارند شريكيد، و همه از هم و با هم و براى هم هستيد و از هم جدا نيستيد.

شما اى مسلمانان، اى جامعه توحيد و موحد و اى شيعيان

اهل بيت، عليهم السّلام، در هر كجا و هر سرزمينى كه هستيد، در صداقت و امانت و مهر و محبت و عاطفه و رأفت و اخلاق انسانى بايد نمونه و ضرب المثل باشيد، و با رفتار خود ديگران را به اسلام، اين دين توحيد و دين جهان و جاودان جذب و جلب نموده، امتيازات و ويژگيهاى اين دين حنيف را در معرض نمايش بگذاريد.

اگر اين دين و اين برنامه هاى انسان سازى كه در اين دين است، به ديگران شناسانده شود و آن را بشناسند، خود به خود دلهايشان به اسلام مايل خواهد شد، زيرا تشنه اگر به آب خوشگوار هدايت شد، خودش آن را مى نوشد، و گرسنه اگر به سفره غذاى لذيذ و بى ضرر دعوت شد، آن را تناول مى كند. آنچه فطرت انسانها مى خواهد، در اين دين، كه دين فطرت است و دين همه و براى همه است و به يك قوم و نژاد اختصاص

حديث بيدارى، ص: 84

ندارد وجود دارد؛ فِطْرَةَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها[71].

انتظار از شما و هر مسلمان اين است كه خود اسلام شناس باشيد. اعتقادات اين دين را كه منزه از خرافات است و برنامه هاى جامع عملى آن را كه شامل همه نواحى حيات انسانها است، بشناسيد، و آن را به ديگران، كه فطرتشان تشنه دانستن و فرا گرفتن اين هدايتهاست، برسانيد.

حتماً اگر آگاهانه عمل كنيم و شما در هر كجا كه هستيد هويت اسلامى خود را حفظ كنيد و حسن عمل و رفتار نيك و تربيت اسلامى خود را نشان بدهيد، ثمرات بزرگى خواهد داشت و در آن بلاد، كه در اثر تبليغات مغرضانه صليبى ها و ديگران، در قرنهاى متمادى و بعضاً در

اين عصر هم به اسلام، به نظر دشمنى و عقيده ناهمگون با حقوق انسانى نگاه مى كنند، جلوه و جمال زيباى اسلام را كه در زير پرده هاى تبليغات و سياستهاى استعمارگرانه محجوب شده بيرون مى آوريد.

دين اسلام در طبع خود چنان است كه بايد عالمگير باشد و عالم گير خواهد شد. بشريت بدون دين نمى تواند خود را آرام كند و اين زندگى دنيا را معنا و تفسير كند و آن را پوچ و بى معنا نشمارد، و دينى كه مى تواند او را به اين معانى ارزشمند برساند غير از دين اسلام نيست.

اكثريت ملل جهان كه از اسلام بيگانه و محروم مانده اند، براى اين است كه اين دين معانى و مقاصد عالى توحيدى و كارسازى آن را در رفع مشكلات و معارضه آن را با استكبار و استضعاف و استعلا نشناخته يا بعكس به آنها شناسانده اند.

عزيزان، برادران، خواهران، بشريت امروز بيشتر از گذشته و ديروز به اسلام نيازمند است، و فرداها هم هر چه در تكنيك و صنعت و علم پيش برود، نيازش به اين دين بيشتر خواهد شد. اين دين، دستورالعمل خاتم و نسخه خاتم و رژيم آخر و حرف آخر و كلام آخر است، چنانكه شخص شخيص صاحب اين رسالت عليا و كبرى، حضرت خاتم الانبيا، محمّد مصطفى، صلّى الله عليه و آله و سلّم، به آن اشاره فرموده است رسالت آن حضرت مكمل و متمم رسالات آسمانى و الهى است.

حديث بيدارى، ص: 85

عزيزان من، در اين مقوله ها ميدان سخن آنقدر باز است و آنقدر گفته ها و نوشته ها و رساله و كتابها در طول چهارده قرن گفته اند و نوشته اند كه: لا تُعَدُّ وَ لا تُحْصى و بيرون از شمارش

و احصا است.

آنچه در اين پيام و در ميان مطالب بسيار كه مى خواهم به شما تقديم كنم دو موضوع مهم است:

اول اينكه برادران و خواهران مؤمن و مؤمنه كه از كشورهاى اسلامى، از ايران، عربستان، لبنان، عراق، يمن، مصر، پاكستان، افغانستان، تركيه، سودان، مغرب، هند، بنگلادش، كويت، بحرين، از آسيا، از آفريقا از اينجا و آنجا و هر كجا و از هر نژاد سياه و سفيد به غرب، اروپا، آمريكا و كشورهاى ديگر مهاجرت كرده اند سعى كنيد با هم متحد باشيد و همه فرهنگ اسلام و مدنيت و مليت و تمدن اسلامى را كه فراتر از ملاحظات نژادى و زبانى و قومى و به اصطلاح وطنى است نشان بدهيد كه جهان شمولى اين دين با اتحاد شما و برادرى سفيد با سياه و عربى با عجمى و ... ظاهر باشد. سعى كنيد عنوانها و مدنيتها و ملتهاى منسوخه سبب تفرقه شما و ضعف جامعه شما نشود و فقط همه در مليت اسلامى ذوب شويد.

سعى كنيد مساجد و مجامعى كه داريد مركز اجتماع همگان باشد و رنگ مليت و نژاد نداشته باشد، درهاى مساجد و مجامع خود را به روى برادران ديگرتان بگشاييد، از برادران محلى و بومى دعوت كنيد كه در برنامه هاى شما شركت كنند و خلاصه هر چه مى توانيد با هم باشيد و جدا از هم نباشيد، امت واحده باشيد، و مدينةالنبى، صلّى الله عليه و آله و سلّم، و مسجد آن حضرت را كه در آن مسلمانان عربى و صهيب رومى و بلال حبشى و سلمان ايرانى و فارسى در كنار هم با رنگ اسلام صبغةالله متحد و يك واحد شده بودند الگوى خود

قرار دهيد، و همان جسد واحدى شويد كه رسول خدا، صلّى الله عليه و آله و سلّم، فرمود:

اذَا اشْتَكي مِنْهُ عُضْوٌ تَداعي لَهُ سائِرَهُ بِالْحِمي وَ السَّهَرْ.[72]

عزيزان من اين موضوع بسيار مهم است و دستورات بسيار حساس و ارزشمند اسلام است و فوايد اين وحدت همه جانبه مسلمانان را كه با تمسك به اسلام و برادرى اسلامى فراهم مى شود اهل اطلاع و آگاهان از

حديث بيدارى، ص: 86

رموز ترقى و تعالى جماعات مى دانند كه متأسفانه امروز جهان اسلام در حدّ زيادى از آن محروم و عوامل متعدد و خصوصاً دسايس و سياستهاى دشمنان، اين جامعه نيرومندى را كه داراى بهترين زمينه هاى ترقى و تعالى است به صورت جامعه ها و حكومتهاى كوچك و ضعيف تشكيل داده و تا حدى در برابر هم در تعارض با يكديگر قرار داده است.

اميد است آگاهى و حركتى كه در مسلمانان به سوى تمسك به اسلام و بازگشت به وحدت و اتحاد ديرين پيدا شده بر همه تفرقه هاى غالب شود و از بركت تمسك همگان به كتاب و عترت آفاق جديدى را استقبال كنيم؛ ان شاءالله تعالى.

اما موضوع دوم كه توجه به آن نيز بسيار مهم و لازم است و در ضمن موضوع اول هم اشاره شده، موضوع چگونگى برخورد مسلمانان مهاجر و مسلمانان و برادران و خواهران بومى كشورهايى است كه مهاجران به آنجا هجرت نموده اند. اين برخورد و رابطه بايد بسيار ظريف و با معنويت و محكم و استوار باشد.

در اين ميان نيز بايد اتحاد اسلامى برادران و خواهران مهاجر با برادران و خواهران بومى و محلى كاملًا ظاهر باشد و از هم جدا نباشد؛ در مساجد و مجامع يكديگر

حضور پيدا كنند و از مشكلات يكديگر مطلع باشند و تشريك مساعى و همكارى داشته باشند.

همانطور كه مهاجر و انصار در عصر حضرت رسول، صلّى الله عليه و آله و سلّم، امت واحد بودند و بين آنها برادرى و برابرى برقرار گرديد، مسلمانان مهاجر در هر كشورى كه هستند بايد خود را با مسلمانان بومى برادر بدانند و مسلمانان بومى نيز آنها را مانند خود و قوت خود و در شمار جمعيت خود بدانند كه عنوان بومى و مهاجر آنها در منافع متعدد كه در هر كشور دارند، از هم جدا نسازد. مهاجرين با بوميان، مخصوصاً در برنامه هاى تبليغى همكارى نمايند. آقايان وعاظ و مبلغانى كه دعوت مى كنند افرادى باشند كه به زبان بومى نيز تسلط داشته باشند كه بتوانند در مجامعى كه هر دو گروه هستند، همه را تبليغ كنند يا مترجم داشته باشند.

كتابهاى دينى را كه به زبان بومى و محلى است تكثير كنند و پيشنهاد كنند تا از مراكزى كه در حوزه ها است، مخصوصاً حوزه علميه قم، براى آنها ارسال دارند.

خلاصه بايد اين وحدت بين بومى و مهاجر وجود داشته

حديث بيدارى، ص: 87

باشد كه مسلمانان بومى به آن جهت كه مثلًا آسيايى يا سفيدپوست يا عرب يا عجم نيست از مسلمانان مهاجر جدا و بيگانه نباشد.

همه بايد فرمان الهى وَاعْتَصِموا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لاتَفَرَّقُوا[73] را اطاعت كنيم و به اسلاميت خود و به ولايت اهل بيت، عليهم السّلام، كه حبل الله است تمسك داشته باشيم و همه را با اين ديد عزيز و گرامى بدانيم و با همه مسلمانان با فرهنگ عالى الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ كَالْبُنْيانِ يشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضاً[74] معاشرت و معامله و تشريك

منافع داشته باشيم و همه از مهاجر و بومى اروپايى و آسيايى معاضد و پشتيبان يكديگر باشيم.

و صلّى الله على محمّد و آله الطاهرين و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمين.

لطف الله صافى

حديث بيدارى، ص: 89

موضوع: فرا رسيدن نيمه شعبان

تاريخ: شعبان 1421 ه-. ق

بسم الله الرحمن الرحيم

در جهان معاصر، جهان ترقى فنون و صنايع، جهان ارتباطات، جهان آگاهى از ذرات و مخلوقات مادّى كوچكتر از ذره تا بزرگترين كرات موجود، در فضايى كه وسعت و بعد آن را بشر تا حد ميلياردها سال نورى كشف كرده است، جهانى كه هر بخش كوچك و بزرگ، هر موجود مرئى و نامرئى، هر انسان و حيوان، هر درخت و برگ درخت و هر شكوفه و ميوه و سنگ و سنگ ريزه، هر كوه و معدن، اقيانوس و دريا، رودخانه و هر جاندار دريايى و آسمانى و زمينى آن، خود جهانى بزرگ و حاوى خواصّ و عجايب و آيات بسيار است.

در چنين جهانى كه قلم بشر از توصيف واقعى آن ناتوان است و شمار و عدد حروف و كلمات بى حد و حصر آن را، كه كتاب تكوين و كتاب خلقت است، خالق قادر عالم آن چنين توصيف فرموده است:

قُلْ لَوْ كانَ الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ انْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبّي وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَدا.[75]

در چنين جهانى كه بشر، مشكلات بسيار و بسيارى را كه از ديرباز و روزگاران كهن، لاينحل باقى مانده بود، به نيروى علم و تحقيق و استعداد خداداد خود حلّ نموده است و از سوى ديگر به ابزارهاى خطرناك كشتارهاى جمعى و ويرانگر كه او را تهديد مى كند دست يافته، به جاى اينكه سكون

خاطر، آرامش قلب، اطمينان به آينده و علاقه به ادامه زندگى و بقا و حيات در او بيشتر شود، اين علايق و احساسات عالى در او ضعيف مى شود و چنين جلوه مى كند كه رو به زوال است و به جاى اينكه نور اميد در باطن او روشنتر و پرفروغ تر شود، به خاموشى گراييده است. تفسيرهاى نوميدكننده از حيات و مكتبهاى مادّى اين دستگاه عظيم و اين انسان و اين همه نشانه ها و آيات و اسرار بى شمارى كه در آن است، همه را پوچ و پوك جلوه مى دهند و جامعه انسانيت را با خطر بى قيدى و

حديث بيدارى، ص: 90

بى ميلى جوانان و نسل آينده به حيات مواجه ساخته است و در اين ميان بى عدالتيها، ظلمها، استكبار و استضعاف اقواى و دولتهاى بزرگ و به اصطلاح ابرقدرت و بازيهاى سياسى و اقتصادى آنها و وقوع بخش بزرگ جامعه چند بشر در زير خط فقر و فشارهاى گوناگون و صرف صدها ميليارد در راه تسليحات و ده ها و صدها عوامل ديگر نيز كمك نموده و مخصوصاً بشر را از اين نظاماتى كه بر معنويات اتكا ندارند، مأيوس مى نمايد و خلاصه نسل جوان را به موادّ مخدّر و سرگرميهاى غافل كننده گرايش داده است، تبليغات، روزنامه ها، مجلات و صدا و سيماها و برنامه هايى كه عرضه مى شود، همه اين يأس و نوميدى را تقويت كرده و شعور انسانى را تخدير نموده، فضايل و مكارم انسانيت و رحم و عاطفه و عدالت را بى قدر و اهميت مى نمايند.

با تمام پيشرفتهاى صناعى و با همه آشناييهايى كه به ظاهر فراهم است، اميد بشر به حيات و آرامش باطن كمتر شده و رو به افول

گذارده است و دليل آن همين پناهندگى او به اعتياد و موادّ مخدر است كه نسل آينده را بدتر از ايدز تهديد مى نمايد.

يكى از امتيازات بزرگ اديان الهى، اطمينان و آرامشى است كه در دلها ايجاد مى كند و همه را به آينده خوب تر و كمال بيشتر اميدوار مى سازند. دين اسلام اين خصيصه را در حدّ اعلا تبليغ كرده و بشر را به آينده اميدوار نموده، و عوامل يأس و نااميدى را از بين مى برد و براى حيات و مصيبات و زحماتى كه بشر با آن دست به گريبان است، تفسير درست نموده و همه را در مسير تعالى و ترقى و كمال او معرفى مى نمايد؛ صداى روح بخش و دلنواز لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِالله 76] وَ لا تَيأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللهِ 77] قرآن كريم هر مسلمان مؤمن را با نشاط، اميدوار، آينده نگر و مقاوم مى سازد و اين قرآن و هدايت قرآن است كه در يك آيه مثل: عَسي انْ تَكْرَهُوا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَكُمْ وَ عَسي انْ تُحِبُّوا شَيئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللهُ يعْلَمُ وَ انْتُمْ لاتَعْلَمُون 78] به انسان چنان روحيه مى دهد كه در موقف بسيار خطرناك، ايستا و پويا و پيشتاز جلو برود.

حديث بيدارى، ص: 91

اعاده حيثيت بشر معاصر به بازگشت به دين، معارف صحيح و دينى و هدايتهاى وحيانى است.

چنانكه همه مى دانند يكى از بشارتهاى اميدبخش كه همه اديان الهى، بلكه ساير اديان هم بر آن اتفاق دارند، بشارت و مژده به دوره استقرار عدل جهانى و حكومت واحده همگانى است؛ حكومت مسؤولان و مديران شايسته و صالح، حكومت عبادالله و جامعه عبادالله، حكومتى كه رهبر آن پاكترين فرد انسانى، صالحترين

عبادالله و مؤيد من عندالله و بقيةالله و خلف و وارث برگزيده انبياءالله و اولياءالله است.

دوره و عصرى كه بركات و نعمتهاى ظاهر سير و باطنيه همه را شامل و به هم واصل باشد و فقر و زيردستى و زبردستى در آن نباشد، همه جا معمور و همه خادم و مخدوم باشند و خلاصه حكومت مهدى، موعود انبيا، قائم آل محمّد، صلوات الله عليهم اجمعين، حكومت صاحب الامر و صاحب الزمان، حكومت آن كس كه

يمْلَاءُ اللهُ بِهِ الْارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْمَاً وَ جَوراً.[79]

حكومتى كه كتابهاى آسمانى تورات و انجيل و زبور و قرآن مجيد، برهان بزرگ و باقى و جاودان حقّانيت رسالت همه پيغمبران بشريت را به آن بشارت داده و اميدوار نموده اند.

حكومتى كه صدها آيات قرآن را تفسير مى كند و آياتى مثل فَانَّ مَعَ الْعُسْرِ يسْراً انَّ مَعَ الْعُسْرِ يسْراً[80] وَ نُريدُ انْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْارْضِ 81] وَ وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوالصّالِحاتِ 82] را حتمى و قطعى اعلام مى نمايد. همه بايد به اين آينده اميدوار باشند و در انتظار آن دوره و آن عصر و آن ظهور كامل حق و عدل باشند و براى آن عمل كنند و حيات خود و همه انسانها را براى آن معانى بزرگ و هدفهاى ارزشمند بدانند. اين ايمان كه الَّذينَ يؤْمِنُونَ بِالْغَيبِ 83] بدان تفسير شده، بسيار عالى و قوت بخش و تحرّك آفرين و كوشش زا و تلاش افزاست.

حديث بيدارى، ص: 92

مثل اين آيه وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ انَّ الْارْضَ يرِثُها عِبادِي الصّالِحُونَ 84] در آيات قرآن كه همه نور و شفا است، نورانيت خاص خود را دارد

و هشدار مى دهد كه در هيچ شرايطى و در هر موقعيتى و هر چه اهل باطل و ظلم و زور غلبه كنند، عقب نشينى و رها كردن سنگر اخلاص و سعى و عمل جايز نيست، ضعف و سستى و نااميدى در اين قاموس انتظار و اميد وجود ندارد.

مثل اين روايت

«لَوْ لَمْ يبْقِ مِنَ الدُّنْيا الّا يوْم واحِد لِطَوَّلَ اللهُ ذلِكَ الْيوْمَ حَتّي يبْعَثَ فيهِ رَجُلًا مِنْ امَّتي وَ مِنْ اهْلِ بَيتي يواطَئُ اسْمُهُ اسْمي يمْلأُ الْارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»[85]

را كه در كمال تأكيد، بشر را اميدوار مى كند و آن آينده را محقق الوقوع اعلام مى نمايد، بايد هميشه برابر چشم انسانهاى فعّال انسانهاى مبارز انسانهاى جهادگر انسانهاى پيشرو باشد.

در بين سخنان پرمعنا و جذّاب و نوشته ها، رساله ها و كتابهايى كه براى هدايت بشر و قوت روح و مقاومت در برابر سختيها و براى ثبات، استقامت و پايدارى او نوشته شده، سخنانى كه پيرامون اين آينده نورانى و آن شخصيت بى مانند خدايى باشد و دلها را به سوى او متوجّه نمايد، جلوه و جذابيت و دلربايى خاص خود را دارد و همه چون خود را نااميد و درهاى فرج و اميد را بسته مى بينند و نقطه اتكايى در پيرامون خود نمى يابند، مى خواهند از او بشنوند و از آن روزگار رهايى و خلاص ياد كنند، اين كتابها را مى خوانند، ورق مى زنند، گريه مى كنند، ناله سر مى دهند و الغوث و الامان مى گويند.

به مكانها و مقاماتى كه به آن عزيز خدا انتساب دارد، علاقه ويژه نشان مى دهند.

در بين اشعار، اشعارى كه اين شور و شوق و اميد آنها را زياد كند، دلپذيرتر است.

معنا و درسى كه

از مثل اين اشعار مى گيرند، به نشاط و اميد آنها مى افزايد.

حديث بيدارى، ص: 93

بايد اين مكتب براى بشر، براى زن، براى مرد، براى جوان، براى سالمند، براى همه تبليغ شود، همه را بايد اميدوار نمود تا فرهنگ انتظار عمومى و همگانى باشد و ريشه يأس و نااميدى و خودكشى و بى تفاوتى و سير قهقرايى و سستى و گرفتارى به مواد مخدّر و ملاهى و مناهى خشكانده شود.

بايد همه بدانند و باور كنند كه تاريكيها برطرف مى شود، به حكم «وَ يأْبِي اللهَ الّا انْ يتِمَّ نورِهِ» نور حقايق نور اسلام نور ايمان، نور عدل، و نور علم و معرفت كامل و سراسر جهان را فرا مى گيرد.

در احاديث شريفه است:

انْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ افْضَلِ الْعَمَلِ، افْضَلُ اعْمالِ امَّتي انْتِظارُ الْفَرَجِ.[86]

اين انتظار اميد است، نيروبخش است، حيات و نشاط و جهاد است، خمودى و خاموشى و افسردگى و ضعف و كم كارى و بيچارگى و سستى نيست. عمل براى خدا براى اعلاى كلمةالله براى خير و آسايش عبادالله و سير الى الله است.

امروز جامعه ما جوانان ما، همه ما، به آشنايى به اين مكتب، به ديدن اين مدرسه الهى محتاجيم، بايد معرفت خود را به امام زمان و ولى دوران كامل و كاملتر كنيم.

پيامبر اكرم، صلّى الله عليه و آله و سلّم، مى فرمايد:

مَنْ ماتَ وَ لَمْ يعْرِفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ مَيتَةً جاهِلِيةً[87]

و حديث ديگر است:

فَلْيمُتْ انْ شاءَ يهُودِياً وَ انْ شاءَ نَصْرانِياً.[88]

اين تأكيد بسيار هشداردهنده است، بايد امام زمان را بشناسيم، آيات و رواياتى را كه مربوط به آن حضرت است، بخوانيم، مطرح كنيم، در منابر، در سخنرانيها، در مقالات اين مقوله را شرح و بسط دهيم. راجع به غيبت

آن حضرت و خصوصيات اين عصر و امتحانات و برنامه هايى كه هست و تخليص و تمحيصى كه پيش مى آيد آگاه باشيم، بايد در حد توان به مقاصد آن حضرت آشنا شويم، از صدها كتاب كه از پيش از ولادت آن حضرت تا زمان ما نوشته شده، بهره بگيريم.

در حديث است كه از حضرت سيدالشهداء، امام حسين،

حديث بيدارى، ص: 94

عليه السّلام، سؤال شد: يابن رسول الله بابى انت و امى فما معرفةالله؛ معرفت خدا چيست؟ يعنى؛ به چه كامل مى شود؟ فرمود: معرفة اهل كل زمان امامهم الذى بجب عليهم طاعته،[89] معرفت اهل هر زمان و عصر به امامشان معرفةالله است، چون بدون معرفت امام، معرفت خدا، چنانكه سزاوار است، فراهم نمى شود. بكم عبدالله و بكم عرف الله؛ بايد اين فرهنگ امام شناسى كه تكميل خداشناسى پيغمبرشناسى اسلام شناسى است، در جامعه هر چه بيشتر ترويج شود.

قال مولانا الامام الهمام ابو محمّد الحسن بن على العسكرى عليه و على آبائه الطاهرين و خلفه خليفة رب العالمين صلوات الله و رسله و ملائكته و خلقه اجمعين: و له ولى الله و حجةالله على خلقه و خليفتى من بعدى فى ليلةالنصف من شعبان سنة خمس و خمسين و مأتين عند طلوع الفجر و اول من غسله رضوان خازن الجنة و جمع من الملائكة المقربين بماء الكوثر و السلسبيل ثم غسله عمتى الحكيمه بنت الامام محمد بن على الرضا، عليه السّلام.[90]

اينك كه ماه شريف و مبارك شعبان المعظم 1421 هجرى قمرى را در پيش داريم، ماهى كه مطلع و مشرق آفتاب جهانتاب وجود اقدس ولى دوران و كهف امان، امام مبين و خلف صالح انبيا و مرسلين و غياث مضطر مستكين، حصن حصين و ماء معين،

حضرت بقيةالله صاحب الامر و غوث الدهر، مولانا المهدى، ارواح العالمين له الفدا، است، در اين فرصت عزيز، و در اين ماه پربركت، مناسب است كه شيعيان و دوستان و منتظران آن حضرت، دهه دوم اين ماه شريف را به نام نامى و اسم گرامى آن حضرت (دهه مهدويت) نام گذارى كنندو به مراسم تجليل و تعظيم از اين ميلاد عظيم ارادت و شدت شوق و شور انتظار خود را اظهار نمايند و مجالس و محافل بزرگ پاك و منزّه از ملاهى براى ذكر فضايل و مقامات ملكوتيه و شئون قدسيه آن حجت خدا تشكيل

حديث بيدارى، ص: 95

دهند و خلاصه با سخنرانيها، با نوشتن اعلاميه و پوسترها، با مقالات و طبع و نشر كتابها و برگزارى ميزگردها و هر كار و اقدامى كه جامعه را بيشتر با آن حضرت آشنايى مى دهد، اقدام نمايند و آن را به عنوان يك سنّت حسنه بزرگ باقى و برقرار بدارند كه همه ساله اين دهه مباركه بنام (دهه مهدويت)، مشحون به بركات و ظهور احساسات ولايى براى همگان منبع كسب معارف و حقايق گردد.

اميد است شروع اين اقدام در شهر بزرگ و مذهبى اصفهان با آن سوابق درخشان علمى و ولايى و آن مردم عزيز و مؤمن و دلباخته اهل بيت، عليهم السّلام، موجب اعلاى امرالله گرديده، خدمات همگان مقبول و مأجور باشد.

در خاتمه از خداوند متعال، تعجيل در فرج آن ولى خدا و خاتم ائمه هدى، عليه السّلام، را مسألت مى نمايم و با كمال ضراعت عرض مى كنم:

اللهم ان ابليس المتمرّد اللعين قد عشّش و كثرت جنوده و ازدحمت جيوشه، و انتشرت دعاته فى اقطار الارض اللهم طهر بلادك منهم و ابسط عدلك

و اظهرِ دينك و قوّ اوليائك و اورث ديار ابليس و ديار اوليائه و اوليائك اللهم صل على محمد و آل محمد و عجل فرج وليك و انصره نصرا عزيزا و اجعلنا من انصاره انك سميع الدعا و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمين.

والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته

لطف الله صافى

________________________________________

[1] ( 1). سيوطى، جامع الصغير، ج 2، ص 190؛ علما، امينان الهى، بر خلق اويند.

[2] ( 2). مريم، 15؛ و بر او در روزى كه زاد، و روزى كه درمى گذرد و روزى كه زنده برانگيخته مى شود، درود باد.

[3] ( 1). فاطر، 27؛ آيا ننگريسته اى كه خداوند از آسمان آبى فرو فرستاده است.

[4] ( 2). فاطر، 28؛ بى گمان خداوند پيروزمند آمرزگار است.

[5] ( 1). صف، 8؛ مى خواهند نور الهى را با سخنان خويش خاموش كنند و حال آنكه خداوند كمال بخش نور خويش است، ولو آنكه كافران ناخوش داشته باشند.

[6] ( 1). يوسف، 111؛ به راستى كه در بيان داستان ايشان، مايه عبرتى براى خردمندان هست.

[7] ( 1). مائده، 54؛ اينان با مؤمنان مهربان و فروتن و با كافران سختگيرند.

[8] ( 2). فتح، 29؛ و بر كافران سختگير و با خودشان مهربانند.

[9] ( 1). ابراهيم، 20؛ و اين بر خداوند دشوار نيست.

[10] ( 2). ابراهيم، 47؛ و هرگز خداوند را خلاف كننده وعده اى كه به پيامبرانش داده است مينگار؛ چرا كه خداوند پيروزمند دادستان است.

[11] ( 1). اسرا، 9؛ بى گمان اين قرآن به آيينى كه استوارتر است، راه مى نماياند و به مؤمنانى كه نيكوكارى مى كنند، بشارت مى دهد كه براى آنان پاداش بزرگى است.

[12] ( 2). يونس، 57؛

اى مردم، از سوى پروردگارتان پندى براى شما و شفابخش دلها و رهنمود و رحمتى براى مؤمنان آمده است.

[13] ( 3). بقره، 29؛ آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد.

[14] ( 4). جاثيه، 13؛ و آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، همه از آن اوست.

[15] ( 1). كهف، 110؛ كه خداى شما خداى يگانه است.

[16] ( 2). نحل، 90؛ همانا خدا انسان را به عدل و احسان امر مى كند.

[17] ( 3). حجرات، 13؛ بى گمان گرامى ترين شما در نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست.

[18] ( 4). بقره، 23؛ و اگر از آنچه بر بنده خويش فروفرستاده ايم، شك داريد، اگر راست مى گوييد سوره اى همانند آن بياوريد.

[19] ( 5). بقره، 24؛ ولى اگر چنين نكرديد- كه هرگز نخواهيد كرد-.

[20] ( 1). فيض كاشانى، ملّا محسن؛ المحجة البيضا، ج 2، ص 218؛ چه بسيارند تلاوت كنندگان قرآن كه قرآن ايشان را نفرين مى كند.

[21] ( 1). منافقون، 8؛ حال آنكه عزّت، خاص خداوند و پيامبر او و مؤمنان است.

[22] ( 1). انبيا، 105؛ و به راستى در زبور، پس از تورات نوشته ايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث مى برند.

[23] ( 1). الامام و التبصره، ص 126؛ براى صاحب اين امر] امام مهدى، عليه السّلام غيبتى است و كسى كه بخواهد دينش را حفظ كند، مانند آنست كه قصد نگهدارى درخت خاردارى را در دستش دارد.

[24] ( 2). صدوق، محمّد؛ كمال الدّين، ص 220؛ به تحقيق ايشان مخلص بوده و از سر صدق و صفا شيعه مايند و دعوت كنندگان به دين خدا، آشكارا و پنهانى، همانا ايشان ايمان آورندگان به غيب اند، سپس ايشان حزب الله اند. آگاه

باشيد كه طرفداران حق، رستگارانند.

[25] ( 3). برقى، المحاسن، ص 50؛ كسى كه منتظر امر ما باشد، مانند آنست كه در راه خدا به خون خود غلتان است.

[26] ( 1). نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 229؛ چه طولانى است اين درد و رنج و چه دور است اين آمال و آرزو.

[27] ( 1). توبه، 105؛ و بگو كارتان را بكنيد، به زودى خداوند و پيامبر او و مؤمنان در كار شما خواهند نگريست.

[28] ( 1). حج، 32؛ چنين است و هر كس شعاير الهى را بزرگ شمارد، آن از پروا و پرهيز دلهاست.

[29] ( 2). ابن نما، محمّد؛ مثير الاحزان، ص 32؛ همانا من مرگ را جز سعادت نمى دانم و زندگى با ستمكاران را جز خستگى و خوارى نمى پندارم.

[30] ( 1). ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه؛ ج 1، ص 302؛ ولى ذلّت از ما به دور است.

[31] ( 2). نهج البلاغه، حكمت 456؛ آيا آزاده اى نيست كه اين دنيا را كه در كم ارزشى، همچون ته مانده طعامى است كه در دهان باقى مى ماند، به اهلش واگذارد. به راستى كه جز بهشت، هيچ ارزشى براى جانهايتان نيست.

[32] ( 1). ملك، 30؛ اگر آب شما در زمين فرود رود] و ناپديد گردد[ چه كسى براى شما آب روان مى آورد؟

[33] ( 2). يس، 12؛ و همه چيز را در كتابى روشنگر برشمارده ايم.

[34] ( 3). بقره، 106؛] ترجمه قسمتى از آيه هر آيه اى را كه نسخ كنيم يا فروگذاريم، بهتر از آن يا همانندش را در ميان آوريم.

[35] ( 1). توبه، 105؛ و بگو كارتان را بكنيد، به زودى خداوند و پيامبر او و مؤمنان در كار شما خواهند

نگريست.

[36] ( 1). بقره، 183؛ اى مؤمنان، بر شما روزه مقرّر گرديده است همچنانكه بر كسانى كه پيش از شما بودند نيز مقرّر شده بود، باشد كه تقوا پيشه كنيد.

[37] ( 2). صدوق، محمّد؛ امالى، ص 154؛ همانا اين ماهى است كه در آن به ميهمانى الهى دعوت شديد، و از كرامت و بزرگوارى الهى بهره مند، نفسهاتان در آن تسبيح الهى است و خوابتان در آن ماه عبادت است، و اعمالتان نيز مقبول؛ پس چه ناسعادتمند است آن كسى كه رحمت و غفران الهى در اين ماه بزرگ را از دست بدهد.

[38] ( 1). همان.

[39] ( 1). نسا، 65؛ چنين نيست و سوگند به پروردگارت كه ايمان نياورده اند مگر آنكه در اختلافى كه دارند تو را داور كنند، آنگاه در آنچه داورى كردى هيچ دلتنگى در خود نيابند و به خوبى،] به حكم تو[ گردن بگذارند.

[40] ( 2). نسا، 150؛ به بعضى ايمان داريم و به بعضى نداريم.

[41] ( 3). نسا، 151؛ اينان به واقع كافرند و ما براى كافران، عذابى خفّت بار آماده ساخته ايم.

[42] ( 1). بقره، 132؛ مبادا كه جز به فرمانبردارى،] از جهان درگذريد.

[43] ( 1). اعراف، 43؛ و گويند: سپاس خداى را كه ما را به اينجا رهنمون شد و اگر خداوند راهبر نمى شد، هرگز راه نمى يافتيم.

[44] ( 1). قمى، حاج شيخ عبّاس، الانوار البهيه، ص 76؛ امام حسن، عليه السّلام، هنگامى كه ياد مرگ، ياد قبر، ياد عرض اعمال بر خدا و ياد عبور از پل صراط را مى نمود، گريه مى كرد و فرياد و خروشى برمى آورد كه از آن به حالت غشوه مى افتاد.

[45] ( 1). بقره،

154؛ و كسانى را كه در راه خدا كشته مى شوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده اند ولى شما نمى دانيد.

[46] ( 1). بقره، 30؛ من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد.

[47] ( 2). توبه، 24؛ بگو اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و خاندانتان و اموالى كه به دست آورده ايد و تجارتى كه از كسادش مى ترسيد، و خانه هايى كه خوش داريد، در نزد شما از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش عزيزتر است، منتظر باشيد تا خداوند فرمانش را به ميان آورد؛ و خداوند نافرمانان را هدايت نمى كند.

[48] ( 1). بحار، ج 23، ص 233.

[49] ( 2). مفيد، محمّد، المقنعه، ص 808؛ كسى كه نهى از منكر را ترك گويد، گويى مرده اى در ميان زندگان است.

[50] ( 3). انفال، 60؛ و در برابر آنان هر نيرويى كه مى توانيد، از جمله نگاهدارى اسبان، فراهم آوريد، تا به آن وسيله دشمن خدا و دشمن خود را بترسانيد.

[51] ( 1). كلينى، محمّد؛ كافى، ج 2، ص 164؛ هر كس نداى« اى مسلمينِ» مسلمانى را بشنود و پاسخ نگويد، پس مسلمان نيست.

[52] ( 2). ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 69؛ اگر انسان مسلمانى پس از اين حادثه، به خاطر تأسّف و تأثّر از آن بميرد، مورد ملامت نيست، بلكه شايسته است كه به خاطر نگرانى از اين موضوع، جان بدهد.

[53] ( 1). مائده، 67؛ اى پيامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان؛ و اگر چنين نكنى، رسالت او را نگزارده اى؛ و خداوند تو را از] آسيب مردمان حفظ مى كند؛ خداوند خدانشناسان را هدايت

نمى كند.

[54] ( 1). شعرا، 214؛ و خاندان خويشاوندت را هشدار ده.

[55] ( 2). اگر شمشير وى نبود، بنيان اسلام فرو مى ريخت.

[56] ( 1). خدايا! عزّت براى من، همين بس كه بنده توام و براى من افتخار همين بس كه تو پروردگارم باشى.

[57] ( 1). احزاب، 53؛ اين كارتان براى دلهاى شما و دلهاى ايشان پاكيزه تر است.

[58] ( 1). احقاف، 13؛ بى گمان كسانى كه گفتند پروردگار ما خداوند است، سپس در اين راه پايدارى ورزيدند نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين مى شوند.

[59] ( 1). نور، 37؛ مردانى هستند كه هيچ داد و ستد و خريد و فروشى ايشان را از ياد خداوند و برپاداشتن نماز و پرداخت زكات باز نمى دارد، و از روزى كه در آن دلها و ديدگان ديگرگون شود، بيمناكند.

[60] ( 2). احزاب، 23؛ از ميان مؤمنان مردمى هستند كه در پيمانى كه با خداوند بسته اند، راست و درست رفتار كرده اند؛ و از ايشان كسى هست كه عهد خويش تا پايان حيات به سر برده است، و كسى هست كه شهادت را[ انتظار مى كشد، و هيچ گونه تغيير و تبديلى در كار نياورده اند.

[61] ( 1). زخرف، 82؛ منزّه و فراتر است پروردگار آسمانها و زمين.

[62] ( 1). ابن نما، محمّد؛ مثير الاحزان، ص 32؛ بايد مؤمن، براى رسيدن به پروردگارش مشتاق باشد، همانا من مرگ را جز سعادت نمى دانم و زندگى با ستمكاران را جز خستگى و خوارى نمى پندارم.

[63] ( 2). ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه؛ ج 1، ص 302؛ آگاه باشيد كه زنازاده پسر زنازاده، بين دو خصلت ما را قرار داده است: بين

كشته شدن يا به خوارى و ذلّت تسليم شدن؛ ولى ذلّت از ما به دور است. خدا راضى نيست كه ما به ذلّت تسليم شويم و پيغمبر خدا و مؤمنان و دامن هاى پاك و پاكيزه اى كه ما در آن پرورش يافته ايم، و آن مردانى كه از تن دادن به زير بار ستم منزّه و بركنارند راضى نيستند كه اطاعت مردان پست را بر قتلگاه كريمان و بزرگواران برگزينيم.

[64] ( 1). بقره، 30؛ فرمود من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد.

[65] ( 1). توبه، 24؛ بگو اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و خاندانتان و اموالى كه به دست آورده ايد و تجارتى كه از كسادش مى ترسيد، و خانه هايى كه خوش داريد، در نزد شما از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش عزيزتر است، منتظر باشيد تا خداوند فرمانش را به ميان آورد؛ و خداوند نافرمانان را هدايت نمى كند.

[66] ( 1). احزاب، 35؛ بى گمان مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان مؤمن، و مردان و زنان فرمانبر، و مردان و زنان درستكار، و مردان و زنان شكيبا، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقه بخش، و مردان و زنان روزه دار، و مردان و زنان پاكدامن، و مردان و زنانى كه خداوند را بسيار ياد مى كنند، خداوند براى همگيشان آمرزش و پاداشى بزرگ آماده ساخته است.

[67] ( 1). مائده، 67؛ اى پيامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان؛ و اگر چنين نكنى، رسالت او را نگزارده اى؛ و خداوند تو را از] آسيب مردمان حفظ مى كند؛ خداوند خدانشناسان را هدايت نمى

كند.

[68] ( 1). آل عمران، 85؛ و هر كس كه دينى غير از اسلام برگزيند، هرگز از او پذيرفته نمى شود و او در آخرت از زيانكاران است.

[69] ( 2). ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 70؛ آگاه باشيد كه براى هر اقتداگرى، امامى است كه به وى اقتدا مى كند و از پرتو نور علم وى، بهره مند مى شود.

[70] ( 1). فتح البارى، ج 13، ص 245؛ بنده الهى نمى تواند مؤمن باشد مگر آنكه آنچه در سر دارد را مطابق آنچه من برايش آورده ام قرار دهد و شرح صدر داشته باشد.

[71] ( 1). روم، 30؛ اين فطرت الهى است كه مردمان را بر وفق آن آفريده است.

[72] ( 1). توسى، محمّد؛ تبيان، ج 1، ص 332؛

چو عضوى به درد آورد روزگار*** دگ- ر عضوه--- ا را نمان-- د ق-- رار

[73] ( 1). آل عمران، 103؛ و همگى به رشته الهى چنگ زنيد و پراكنده نشويد.

[74] ( 2). مسند احمد، ج 4، ص 404؛ مؤمن نسبت به مؤمن همانند ساختمانى است كه قسمتى از آن، قسمتى ديگر را حفظ مى كند.

[75] ( 1). كهف، 109؛ بگو، اگر دريا براى نوشتن كلمات پروردگارم، مركب باشد، بى شك آن دريا، پيش از به پايان رسيدن كلمات پروردگارم، به پايان مى رسد، ولو آنكه مددى همانند آن به ميان آوريم.

[76] ( 1). زمر، 53؛ از رحمت الهى، نوميد مباشيد.

[77] ( 2). يوسف، 87؛ و از رحمت الهى نوميد مباشيد.

[78] ( 3). بقره، 216؛ چه بسا چيزى را ناخوش داشته باشيد و آن به سود شما باشد، و چه بسا چيزى را خوش داشته باشيد، و

آن به زيان شما باشد، و خداوند مى داند و شما نمى دانيد.

[79] ( 1). صدوق، محمّد، امالى، ص 78؛ خداوند به وسيله او زمين را از عدل و داد پر مى كند، هنگامى كه از ظلم و جور، پر گشته است.

[80] ( 2). انشراح، 5 و 6؛ بى گمان در جنب دشوارى، آسانى است. آرى، در جنب دشوارى، آسانى است.

[81] ( 3). قصص، 5؛ و ما مى خواهيم كه بر كسانى كه در روى زمين به زبونى كشيده شده اند، منّت نهيم.

[82] ( 4). نور، 55؛ خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است.

[83] ( 5). بقره، 3؛ همان كسانى كه به غيب، ايمان دارند.

[84] ( 1). انبياء، 105؛ و به راستى در زبور، پس از تورات نوشته ايم كه زمين را بندگان شايسته من به ارث مى برند.

[85] ( 2). الامام و التبصره، ص 153؛ اگر از دنيا حتّى يك روز هم باقى مانده باشد، خداوند آن روز را آن چنان طولانى مى كند تا مردى از امّت من و اهل بيتم برخيزد، هم او كه نامش، هم نام من است و به وسيله او زمين، پس از آنكه از ظلم و جور پر شده، از عدل و داد پر خواهد شد.

[86] ( 1). الامام و التبصره، ص 163؛ انتظار فرج، از بزرگترين اعمال است؛ بزرگترين جهاد امّت من، انتظار فرج است.

[87] ( 2). توسى، محمّد؛ الاقتصاد، ص 226؛ هر كس بميرد، در حالى كه امام عصر خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.

[88] ( 3). عاملى، شيخ حرّ؛ وسايل الشيعه، ج 8، ص 20؛ خواه يهودى بميرد، خواه

نصرانى.

[89] ( 1). صدوق، محمّد؛ علل الشرايع، ج، ص 9؛ معرفت اهل هر زمان و عصر به امامشان، معرفت خدا است.

[90] ( 2). صافى گلپايگانى آيت الله العظمى ، لطف الله؛ منتخب الاثر، ص 320؛ و او] امام مهدى ولى و حجت الهى بر خلق و جانشين من مى باشد، در شب نيمه شعبان سال 255، در هنگام طلوع فجر به دنيا آمد و اوّلين كسانى كه او را با آب كوثر و سلسبيل، شست و شو دادند، خازن و كليددار بهشت و ملايكه مقرب پروردگار بودند، آن گاه عمّه من، جناب حكيمه، دختر امام محمّد تقى، عليه السّلام، او را شست و شو نمود.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109